گرفته و مالهای آنان را از زرینه ابزار و چیزهای دیگر قرعه دیگر گرفتم همدستان ایراد گرفتند که دو بخش یکسان نمیباشد.
من پاسخ دادم که شما هر کدام را که فزونتر میدانید بردارید آتنیان به بخش دیگر خرسند خواهند بود. هیروفوتوس[۱] از مردم ساموس به آنان راه نمود که زرینه ابزار و مالها را برای خود بردارند و دستگیران را برای آتنیان بازگزارند من سخنی نگفتم و این کار بسیار خندهآور مینمود زیرا آن دیگران بازوبندهای زرین و گردنبندها و رختهای ارغوانی و دیگر اینگونه چیزها را بردند ولی به آتنیان جز تنهای لخت اسیران سهم نرسید و اینها هرگز سودی نداشت و بیش از این نمیتوانستند که به کارشان وادارند. ولی دیری نگذشت که دوستان و کسان این دستگیران از لودیا و فروگیا آمدند تا پول داده این اسیران را بازخرند و در برابر هر کدام فدیه بزرگی دادند و من چندان پول اندوختم که توانستم خرج کشتیهای خود را تا چهار ماه از آن پول بپردازم و مقداری هم از آن را برای گنجینه آتن نگاه داشتم.
در این جنگها و پیشآمدها کیمون یکی از توانگران گردیده بود ولی آنچه را که از آسیاییان به سرفرازی گرفته بود به سرفرازی بیشتری به همشهریان خود میبخشید. زیرا زمینها و باغهایی که داشت دیوارهای همه آنها را برداشت تا هر کسی چه از مردم شهر و چه از دیگران به هر اندازه که میخواهند از بار و میوه آن باغها و زمینها آزادانه بهرهیاب گردند.
در خانه خود نیز همیشه میزی را آماده نگه میداشت که گرچه ساده بود ولی برای دسته انبوهی کفایت میداد و هر کسی از بیچیزان میتوانست بدانجا رفته و گرد آن نشسته خود را سیر سازد. لیکن ارسطو میگوید این خان بیدریغ او نه برای همگی آتنیان بلکه تنها برای مردم زادگاه او لاکیادای[۲] بود. گذشته از اینها همیشه سه تن یا دو تن جوانی را با رخت نوین زیبا همراه خود میکرد که چون در راه به یک پیرمردی از آتنیان با رخت کهنه برمیخوردند یکی از آن جوانان رختهای خود را با آن پیرمرد عوض میکرد و این کاری بود که بسیار پسندیده میافتاد.
همچنین به آنان دستور داده بود که مقدار بسیاری پول با خود بردارند و در بازارگاه چون کسانی را از مردم بیچیز و آبرومند ببینند در کنار ایشان ایستاده آهسته آن پولها را در