گفتگو از زمانهایی میشود که خط در میان نبوده و کسی تاریخ را نمینوشته و ناگزیر است که کسانی آن داستانها را گرد آورده و نگاه میداشتهاند تا به زمانهای دیرتر رسانیدهاند و این خود دلیل آنست که ما گفتیم.
ولی این کار (سینه به سینه نگاه داشتن و زبان به زبان گفتن آنها) خود راهی برای پیدایش افسانهها بوده و از این راه همه داستانهای تاریخی مبدل به افسانه میشده.
چه این در سرشت آدمی است که در بازگفتن هر چیزی بیاختیار تعبیرهایی در آن میدهد و شاخ و برگهایی بر آن میبندد و چه فراوان کسانی که از دروغبافی نیز بازنمیایستند و خبرهای درازی از خود پدید میآورند از اینجا تاریخ در آن قرنها حال زشتی داشته است.
شاید کسانی وسیله دیگری به کار برده صورت برخی پیشآمدهای مهم را بر سنگی یا چوبی یا فلزی یا پوستی نقش کرده به نگهداشتن آن میکوشیدهاند.
به ویژه پادشاهان و فرمانروایان که این وسیله را بیشتر به کار میبردهاند. ولی باید دانست که زبان نقش گنگ است و چندان سودی از آن برنمیخیزد و آنگاه چنان کاری در دسترس همه مردم نبوده نیز هر حادثهای در خور نقش کردن نیست.
امروز در کاوشهایی که در ایران و دیگر جاها میشود کوشکها و ساختمانهای چند هزارساله بیرون میآید و صدها پیکره (صورت) و صدها تندیس (مجسمه) و هزارها و صدهزارها سفال ابزار و ظرفهای مسین و سیمین و زرین و مانندهای اینها در دسترس ماست.
ولی چنانکه گفتیم چون زبان آنها گنگ است و جز اندک سودی به تاریخ نمیرساند و اگر چه کاوشگران و دانشمندان اروپایی از این یادگارهای قرنهای باستان گرفته تا رسم عروسیها و سوگواریهای آنان در زمینه هر کدام آگاهیهایی میدهند و کتابها در این زمینهها پرداختهاند لیکن انصاف را بیشتر این آگاهیها جز پندار و انگار نیست که نمیتوان به آنها اعتماد نمود.
مگر در جایی که نوشتههایی نیز به دست بیاید و راه بخواندن و فهمیدن آنها یافته شود که در آن حال مطالب روشن و استواری فهمیده خواهد شد.
کوتاه سخن: پیشرفت فن تاریخ را از زمانی باید گرفت که خط اختراع یافته و چیزنویسی رواج گرفته است و نوشتن را باید یگانه وسیله فهم تاریخنویسی دانست. از اینجاست که هر مردمی که رواج خط در میان آنان زودتر بوده تاریخ ایشان به همان اندازه کهنتر خواهد بود.
مگر اینکه پیشآمدهایی کتابهای تاریخی آن مردم را از میان برده باشد.
که در زبانهای باستان پیشۀ تاریخسرایی داشتهاند.