آیا چه اختیارهایی در دست شماست؟
آنان پاسخ گفتند:
ما اختیار بسیاری در دست خود نداریم.
بر سر این سخن الکبیادیس برآشفت که گویی از هیچچیزی آگاهی ندارد و با آواز بلند داد زد:
ای دروغگویان بیآزرم.
سپس آغاز بدگویی نمود که چنین کسانی درخور آن نیستند که پاکدلانه با آنان پیمانی بسته شود.
بدینسان شوری به هم خورده مردم سخت برآشفتند و نیکیاس که از چگونگی آگاهی نداشت سخت درماند و ندانست که چه چارهای بیندیشد.
این بود آتنیان فرستادگان اسپارت را براندند و الکبیادیس را به سرداری برگزیدند.
و او بیدرنگ به کار برخاسته نخست مردمان سه شهر آرگوس و ایلیا[۱] و مانتینا[۲] را یکی ساخته همه را با آتنیان همدست گردانید.
هیچ کسی بر این تدبیر الکبیادیس ایراد نگرفت.
بلکه همگی آن را تدبیر مهمی پنداشتند که پلوپونیسوس را بدانسان بخش بخش کرده و آنگاه آن همه مردم را به دشمنی لاکیدومنیان برانگیخته و آماده جنگ گردانیده.
همچنین با این تدبیر جنگ از آتن بسیار دور میشد که اگر دشمن فیروزی میجست هرگز خطری به آتن رو نمینمود، ولی اگر اینان فیروزی میجستند خود شهر اسپارت در خطر میافتاد.
چون این جنگ در مانتینیا کرده شد[۳] هزار تن برگزیده از سپاهیان آرگوس بدان سر شدند که حکمرانی توده را از شهر خود براندازند و خودشان خداوندان شهر گردند.
لاکیدومنیان به یاری آنان آمده دموکراسی را برانداختند.
ولی مردم ابزار جنگ برداشته نبرد آغاز نمودند. الکبیادیس نیز به یاری اینان رسید و بدینسان فیروزی از آن مردم گردید. الکبیادیس به اینان دستور داد که دیوارهای بلندی برآورده شهر