برخی هم گفتهاند کار دیوانگی در میان نبود بلکه او نهانی آتش به خانه خود زد و بامدادان شیون آغاز کرده از مردم خواستار شد که بر او رحم کرده با آن اندوهی که به وی رسیده باری پسر او را به جنگ نفرستند که با این نیرنگ مردم را فریب زده مقصود خود را پیش برد.
گذشته از الکبیادیس نیکیاس را نیز سردار برگزیده بودند و این کار نه به دلخواه او بود زیرا او از این فرماندهی سخت گریزان بود بدانسان که الکبیادیس هم از شرکت او در سرداری خرسندی نداشت، ولی آتنیان چون باور کرده بودند که در این جنگ فیروزی از آن ایشان خواهد بود از این جهت میخواستند الکبیادیس تنها و خودسر نباشد و تندروی نکند و سنگینی و دوراندیشی نیکیاس جبران تندی او را بکند. این کار را بسیار دربایست میدانستند از آن جهت که سردار سوم، لاماخوس[۱] هم اگرچه سال بیشتر داشت ولی در پاره جنگها از او هم سبکیها و تندیها دیده شده بود و چون به سنجیدن اندازه سپاه پرداختند و اینکه تا چه اندازه آذوقه و برگ و ساز دربایست دارند نیکیاس بار دیگر کوششی در این باره به کار برد که جلوگیری کرده و مردم را از آن اندیشه بازدارد، ولی باز الکبیادیس با او کشاکش برخاست و به پشتیبانی مردم برو چیره درآمد.
خطیبی به نام دیموستراتوس[۲] خطبه خوانده چنین پیشنهاد نمود که درباره تهیه برگ و ساز دیگر کارهای جنگ اختیار به سرداران داده شود و این پیشنهاد او را مردم بپذیرفتند. ولی چون آمادگیها به انجام رسیده کشتیها درست گردید ناگهان یک رشته فالهای بدی روی نمود.
در همان هنگام عید آدونیس[۳] پیشامد که زنان در همه جا رسم داشتند تندیسههایی ماننده مردگان از گور برخاسته درست کرده و در پیرامون آنها آیین شیون و سوگواری نشان میدادند.
در این میان ناگهان بامدادی چهرههای بسیاری از تندیسههای تیر را[۴] چرکین و آلوده یافتند که کسانی شبانه گردانیده بودند، این کار کسانی را که از دیگر پیشآمدها باکی نمینمودند نیز آشفته گردانید. برخی گفتند این کار را مردم کورنثیس کردهاند، زیرا شهر سوراکوسی که بنهای از آن ایشان است خواستهاند آتنیان لشکر بر سر آن نبرند. ولی توده این خبر را باور نکردند دستهای نیز میکوشیدند تا مردم را از فال بد زدن بازدارند مردم به