در سایۀ این کوشش او تیسافرنیس از همراهی و یاوری که به اسپارتیان داشت و به نام این یاوری به کندن ریشه آتنیان میکوشید دست کشید.[۱]
زیرا الکبیادیس چنین راهنمایی میکرد که باید به دستیاری پول یونانیان را به دشمنی یکدیگر برانگیخت و بیآنکه خود آنان بفهمند کمکم هر دوسوی را از توانایی برانداخت تا بدینسان هر دوسوی درمانده خواهناخواه فرمان پادشاه ایران را ببرند.
تیسافرنیس درست سخن او را به کار میبست و نوازش بیاندازه بر او مینمود، این بود اکنون هر دو دسته آتنیان و اسپارتیان چشم به سوی او داشتند. آتنیان از حکمی که بیرحمانه درباره او داده بودند کنون پشیمانی مینمودند، او نیز بههرحال دل به سوی آتنیان داشت و چنین میاندیشید که اگر جمهوری آتن به هم بخورد شهر به دست اسپارتیان خواهد افتاد که دشمن جان او هستند.
در این هنگام همگی نیروی آتنیان در ساموس گرد آمده بودند و کشتیهای ایشان در آنجا ایستاده تا میتوانستند جلوگیری از شورش شهرهای زیردست مینمودند و بیش از همه بر آن میکوشیدند که برابری خود را با اسپارت در دریا نگه دارند.
و دسته کشتیهای فنیگانی بود که گفته میشد به سفر برخاستهاند.
اگر این کشتیها به آنجا میرسید دیگر نشانی از جمهوری آتن بازنمیماند. الکبیادیس از چگونگی آگاهی یافته کسی نزد بزرگان آتن که در جزیره ساموس بودند فرستاد و به آنان وعده داد که تیسافرنیس را به دوستی آتن برانگیزد و چنین گفت که من این نیکی را نه از بهر توده میکنم، بلکه از بهر آن دسته آتنیانی میکنم که امیدوارم دلیرانه و دوراندیشانه به کار برخاسته رشته حکومت را به دست آورند و جلو ناسزاییهای توده را گرفته آتن را از ویرانی بازدارند.
همه آتنیان این سخنان او را به رضایت گوش دادند مگر فرونیخوس[۲] از مردم شهر دیرادیس که یکی از سرداران بود و درباره آن سخن تردید پیدا کرده چنین گفت:
به الکبیادیس چه تفاوتی دارد که رشته حکمرانی در دست توده بوده یا به اختیار دستهای از برگزیدگان شهر بیفتد.