برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۱۴۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

این بود که چون کارها سامانی گرفت مردم نه اینکه خواستار شدند بلکه پافشاری نمودند که الکبیادیس به آتن بازگردد، ولی او نمی‌خواست که برگشتنش به شهر تنها نتیجه مهر و آرزوی مردم باشد بلکه می‌خواست با دست تهی برنگشته پیش از بازگشت به یک رشته کارهایی برخاسته و شکوه و احترام نوین پیدا نموده پس از آن بازگشت کند.

به این قصد بود که همراه چند کشتی از ساموس روانه گردیده آهنگ دریای کنیدوس و کنارهای کوس[۱] نمود و در آنجا گردش و جستجویی کرد ولی چون خبر گرفت که منداروس[۲]فرمانده اسپارت با همه سپاهیان خود روانه هلسپونت گردیده و سرکردگان آتن دنبال او را گرفته‌اند هم در زمان روانه آنجا گردید تا به سرکردگان آتن یاوری کند و قضا را در سخت‌ترین هنگام جنگ به آنجا رسید.

زیرا هر دو دسته کشتیها نزدیک آبودوس[۳] به هم رسیده به جنگ برخاسته بودند و کشاکش ایشان تا شب انجامیده هر یک‌سوی اگر از سمتی پیش رفته از سمت دیگر پس نشسته بود.

در این حال بود که کشتیهای الکبیادیس پیدا گردید. نخست هر دو لشکر به گمان دروغی افتادند.

بدین‌سان که اسپارتیان آنها را از خود پنداشته شادمانی نمودند و آتنیان کشتیهای دشمن پنداشته به ترس افتادند.

ولی الکبیادیس نشان آتنیان را بر روی کشتی فرماندهی برافراشته به سوی پلوپونیسیان که فیروز درآمده و دشمن را دنبال می‌نمودند آهنگ کرد و آنان را گریزانیده چنان سخت دنبال نمود که تا نزدیکی‌های خشکی رسانید و در آنجا کشتیهای آنان را در هم شکست که کشتی‌نشینان ناگزیر گردیدند به شنا خود را به خشکی برسانند.

با آنکه فارنابازوس به یاری دشمن رسیده و در کنار دریا ایستاده و همه‌گونه کوشش به کار می‌برد تا جلوگیری از شکست آنان کند.

کوتاه سخن آنکه آتنیان سی و یک کشتی از دشمن گرفته و شکست خود را جبران نمودند و در آنجا یادگاری برای فیروزی برگماردند.

پس از چنین فیروزی خودخواهی الکبیادیس او را بر آن داشت که نزد تسافرنیس بشتابد و از او دیداری کند و امیدهایی در دل خود داشت ولی پیشامد برخلاف امید او درآمد.


  1. Cos
  2. Mendarus
  3. Abydos