برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۱۵

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

او با این مایه انبوه به تاریخ‌نگاری برخاسته. در آن زمان فن تاریخ پیشرفتهایی کرده و حال بهتر و برتری داشته: تاریخ‌نگاران هر حادثه را با همه پیرامونها و گوشه و کنارهای آن به رشته نگارش کشیده تنها به یاد حوادث بسنده نمی‌کردند بلکه از علت هر حادثه و مقدمات آن آغاز کرده با شرح نتیجه به پایان می‌رساندند.

به عبارت دیگر حادثه را بدانسان که روی داده از آغاز به انجام رسانیده پا به پا پیروی از گزارش آن می‌نمودند.

این‌گونه داستان‌سرایی بهترین و شیرین‌ترین و سودمندترین شیوه تاریخ است و تنها عیبی که دارد دشواری آن می‌باشد. زیرا خود هر حادثه‌ای را کسان بسیاری می‌دانند و می‌توان از هر کدام آنان پرسیده به دست آورد. ولی علت و مقدمه و خرده‌کاریهای یک حادثه را تنها کسانی می‌دانند که دست‌اندرکار آن بوده یا آن را از نزدیک تماشا کرده باشند و این است که تاریخ‌نگار در راه دست یافتن به این خبرها با سختیها روبه‌رو می‌شود و چه بسا که به چنان خبرهایی دسترس پیدا نکند.

به ویژه درباره حوادث دور و باستان که کمتر می‌توان آگاهی از علت و مقدمات آنها به دست آورد. و آنگاه در چنین داستانی که خرده‌کاریها و بخشهای نهانی یک حادثه سروده می‌شود راه افسانه‌بافی بازتر است و چه بسا که تاریخ‌نگار آلت اغراض افسانه‌بافان می‌گردد.

تاریخ هرودت و کتاب کزنفون و دیگر این‌گونه کتابهای بازمانده از آن زمانها بهترین گواه به این گفته‌های ماست. زیرا این کتابها از یک‌سوی با شیرین‌ترین شیوه‌ای نگارش یافته و از سودمندترین کتابها می‌باشد از سوی دیگر چه افسانه‌های بی‌پایی که در آنها می‌توان یافت.

باری پلوتارخ نیز همان شیوه تاریخ‌سرایی را پیش‌گرفته. بلکه چون عنوان نگارشهای او سرگذشت کسان تاریخی است نه سرودن حوادث تاریخ، از این جهت بیشتر از تاریخ‌نگاران مجال آن شیرین‌کاریها را داشته است و از آن سوی تا آنجا که از او برمی‌آمده به تحقیق پرداخته و به جدا کردن داستانهای راستین از افسانه‌های دروغین کوشیده است.

کتاب پلوتارخ گذشته از این پرمایگی نیکیهای دیگری را دارد که فهرست‌وار می‌شماریم:

۱ - خود پلوتارخ مردانگی و آزادگی را دوست می‌داشته و در کتاب خود در هر کجا که