گرد آوردند. الکبیادیس نیز به آنجا به میان مردم درآمد و نخست گلههایی از پیشامد کار خود و از سخنهایی که دیده بود نمود و با زبان نرمی گله از رفتار آتنیان کرد سپس هم فیروزیهایی که یافته بود یاد کرده امیدواریها به مردم داد.
مردم تاجی از زر بر سر او نهادند و او را سپهسالاری آتنیان در دریا و خشکی برگزیدند و دارای همهگونه اختیار گردانیدند و نیز قانونی گذاردند که ملکهای او را به خودش بازگردانند.
همچنان یک منادی او را از نفرینهایی که دربارهاش از روی قانون پیشنهاد کرده شده بود پاک گردانید.
با این همه فیروزبختیها و پیشرفتها باز کسانی از او رمیدگی مینمودند و پارهای فالهای بد میزدند.
لیکن او در قصد خویش پافشاری داشت و چون صد کشتی که بایستی همراه او سفر کنند آماده و آراسته گردید.
او از روی قصدی که داشت از حرکت بازایستاد تا هنگامی که جشن مینروا به پایان رسید.
شرح چگونگی آن که چون از هنگامی که دکلیا به دست لاکیدومنیان افتاده و به روی آتنیان بسته شده بود سراسر راه از آتن تا الیوسیس[۱] در دست دشمن بود.
از این جهت موکب از راه دریا آورده میشد و این بود که از شکوهی که دربایست داشت عاری بود و آتنیان ناچار بودند که از قربانی کردن و رقص نمودن و دیگر رسمهایی که به هنگام آوردن یاخوس[۲] بایستی انجام گیرد چشم بپوشند از این جهت الکبیادیس به اندیشه فرورفته میدید که اگر بتواند آیین جشن را به شکوه دیرین خود بازرساند که دوباره آن را از راه خشکی هجام دانند.
این یک کاری خواهد بود که نیکی برای خدایان است و ناچار احترام او را نزد مردم هر چه بیشتر خواهد ساخت. چنین میاندیشید که اگر آگیس در برابر این کار خاموش ایستاده جلوگیری ننماید ناگزیر مایه سبکی و بیارجی او خواهد بود و اگر ایستادگی و جلوگیری به خرج دهد در این صورت او فرصت پیدا کرده به نام نگهداری از آیین خدایان جنگ خواهد نمود و از این راه نام و شهرت دیگری خواهد یافت.
به ویژه که این جنگ در برابر چشم همشهریانش خواهد بود و آنان دلاوری و پهلوانی او را از نزدیک تماشا خواهند کرد.