بههرحال اندکی نگذشت که ارج این راهنماییهای الکبیادیس و پیشبینیهایی که کرده بود دانسته شد.
زیرا به هنگامی که آتنیان هرگز احتمال نمیدادند لوساندیر ناگهان بر آنان تاخته دیوانهوار به جنگ برخاست که تنها کونون[۱] با هشت کشتی جان به در برده دیگران همگی نابود شدند و دویست کشتی به دست دشمن افتاد.
نیز سه هزار تن مرد دستگیر شد که همه را بکشتند. پس از اندکی خود آتن به دست لوساندیر افتاده همگی کشتیهایی که در آنجا یافت به آتش سوزانید و دیوارهای دراز شهر را برانداخت.
پس از این پیشامد الکبیادیس از لاکیدومنیان که در دریا و خشکی چیره شده بودند ترسیده خود را به بثونیا کشید. پیش از خود گنجینه بزرگی به آنجا فرستاده مقداری را هم همراه خود برد و بیشتر مال را در آن دژی که استوار گردانیده بود بازگذاشت.
ولی بسیاری از این دارایی خود را در بثونیا از دست داد که ثراکیان که در آن نزدیکی زندگی مینمودند تاراج کردند.
از این جهت خواست از آنجا روانه نزد ارتخشتر گردد و یقین داشت که پادشاه ایران ارزش کارهای او را به دیده گرفته او را از ثمیستوکلیس کمتر نخواهد شمرد.
بلکه عنوان پناهندگی این بهتر و سرفرازانهتر از آن ثمیستوکلیس خواهد بود. زیرا ثمیستوکلیس پناهنده شده بود تا با همشهریان خود بجنگد ولی این میخواهد با دشمنانش بجنگد و چون میپنداشت فارنابازوس[۲] بهتر از دیگران حمایت خواهد نمود. این بود که روانه نزد او گردید و دیرزمانی را در فروگیا نشیمن داشت که به فارنابازوس احترام بسیار مینهاد و او نیز هرگونه نوازش در حق این به کار میبرد.
در این میان آتنیان که جمهوری ایشان برافتاده نزدیک بود آزادی را از دست بدهند. زیرا لوساندیر سی تن بیدارگر بر ایشان به فرمانروایی برگمارده بود و در این هنگام بدبختی و گرفتاری آنچه را که پیش از آن درنمییافتند اکنون دریافتند و خطاهای گذشته خود را به یاد آوردند.