لاکیدومنیان در دریا گردانید. لاکیدومنیان از این پیشآمدها به تشویش افتادند و خود را ناگزیر یافتند که جانسپاری و غیرتمندی بیشتری آشکار سازند و چون فرمانده کاردانی در دریا نداشتند لوساندیر را به فرماندهی همگی دریاها برگزیده به آنجا فرستادند.
لوساندیر به ایفیسوس آمده مردم آنجا به لاکیدومنیان دلبستگی داشتند و به او احترام بسیاری مینمودند. ولی نزدیک بود ایشان شیوه زندگانی وحشیان را پیش گیرند و این در نتیجه آمیزش آنان با ایرانیان بود. زیرا ایفیسوس به لودیا نزدیک است و آنگاه سرکردگان پادشاه مدت درازی در ایفیسوس نشیمن گرفته بودند. از این جهت لوساندیر چادر خود را در آنجا زد و دستور داد که همه کشتیهای بازرگانی در آنجا لنگر بیندازند و خویشتن آغاز کرد که کشتیهای جنگی بسازد.
بدینسان بندرها را پر از کشتی و دکانها را پر از کار و بازار را پر از دادوستد گردانید و مردمان را توانگر ساخت.
از همان هنگام در سایه کوشش لوساندیر این شهر روی به پیشرفت نموده تا به آن حال رسید که امروز هست.
لوساندیر چون شنید که کورش[۱] پسر پادشاه به ساردیس رسیده روانه آنجا گردید که با وی گفتگو کرده از تیسافرنیس شکایت نماید. زیرا تیسافرنیس با آنکه از پادشاه فرمان یافته بود به لاکیدومنیان یاری کند و آتنیان را از دریا بیرون اندازد جهت دوستی با الکبیادیس به آن کار نپرداخته و از پول دادن خودداری کرد و از این راه مایه ویرانی آن گردید.
کورش در نهان خواستار آن بود که از تیسافرنیس نکوهش کنند و خبرهای بدی از او به پادشاه بفرستند زیرا تیسافرنیس مرد ناستودهای بود و با کورش نیز دشمنی میورزید.
در سایه این پیشامد که لوساندیر توانست با شیرینزبانی و خوشرفتاری دل آن شاهزاده جوان را برباید و او را هوادار جنگ گرداند. و چون خواست از آنجا بازگردد شاهزاده بزم میهمانی باشکوهی بیاراست و از او خواهش کرد که هر چه آرزو در دل دارد بازگوید و شرم نکند زیرا هرآنچه بخواهد به او داده خواهد شد.
لوساندیر پاسخ داده گفت:
کنون که شما تا این اندازه مهربانی مینمایید من خواهشمندم یک ابولوس به مزد روزانه کارگران کشتی بیفزایید که به جای سه ابولوس روزانه چهار ابولوس دریافت دارند.
- ↑ کورش کوچک که این هنگام حکمران آسیای کوچک بود.