برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۱۶۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

سخنی که از او نیز یاد کرده‌اند می‌رساند که در بند سوگند به خدایان نیز نبوده و چنین گناه بزرگی را گناه نمی‌شمرده. چه او گاهی می‌گفته:

بچگان را بازیچه باید فریب داد و بزرگان را با سوگند، این جمله از آن پولوکراتیس پادشاه ساموس بوده.

ولی سخنی که از یک پادشاه بیدادگری سر زده چه شایستگی به یک سرداری دارد؟ این چه رواست که کسی از دشمن بترسد و پروای ایشان ننماید؟!

کورش این زمان کس فرستاده لوساندیر را به ساردیس خواند و به او مقداری پول پرداخت و نیز وعده پولهای دیگر داده با لهجه جوانی و مهربانی گفت:

اگر پدر من چیزی به تو ندهد خود من از کیسه خویش دستگیریها از تو خواهم نمود اگر پولم نماند آن هنگام کرسی زرین و سیمین را که به روی آن می‌نشینم تکه‌تکه نموده پول برای تو تهیه خواهم نمود.

و چون به ماد (ایران) نزد پدر خود بایستی برود لوساندیر را به جای خویش گزارده خواستار گردیدند که باجهای شهرها گرد بیاورد و به کارهای حکومت پرداخته نگاهداری از شهرها کند.

نیز سپرد که تا بازگشت او جنگی در دریا ننماید. زیرا او در بازگشت کشتیهای بسیاری از کیلیکیا و فینیقیا همراه خواهد آورد. این سپارشها را کرده روانه نزد پدر خود گردید تا دیداری از او بکند.

کشتیهای لوساندیر کمتر از آن بود که به جنگ برخیزد و بیشتر از آن بود که به یک‌بار بنشیند. این بود که آنان را برداشته به سفر برخاست و پاره جزیره‌هایی را به دست آورد. نیز آییگنا و سالامین را ویرانه ساخت.

سپس از آنجا در آتیکا لنگر انداخته به پادشاه آگیس که از دکلیا برای دیدن او آمده بود سلامی گفت و بدین‌سان به سپاهیان خشکی نشان داد که به هر کجا که بخواهد می‌تواند سفر کند و خود اختیار همه دریا را دارد.

ولی چون شنید آتنیان از دنبال او می‌آیند از راه دیگری از میان جزیره‌ها به سوی آسیا بگریخت و چون دید در هلسپونت پاسبانی نیست با همه کشتیهای خود از دریا به لامسپاکوس حمله برد.