مبارکباد میگفتند و آن روز را عید آزادی خود میشمردند. سپس لوساندیر به تغییر آیین حکمرانی پرداخته سی تن در شهر و ده تن در پیرامون برای این کار برگماشت.
نیز سپاهیانی را در ارک به پاسداری گمارده و کالبیوس[۱] اسپارتی را به حکمرانی آنجا گماشت. این مرد چون ایوتولوکوس[۲] پهلوان پاشنه او را لگد کرده به زمینش انداخته بود چوب بر وی کشید که بزند این آیوتولوکوس کسی است که گزنفون کتاب خود را به نام «بزم» درباره او نوشته است.
لوساندیر چون این خبر را شنید همین اندازه گفت:
کالبیوس نمیداند چگونه بر مردم آزاد فرمانروایی کند.
ولی سی تن بیدادگر برای خوشنودی کالبیوس آیوتولوکوس را بکشتند.
لوساندیر از آنجا به ثراک سفر کرد و آنچه را که از پولهای خراج در نزد او باقی مانده بود و ارمغانها و تاجهایی که برای او رسیده و خود از گرانبهاترین چیزها بود - زیرا او که این زمان اختیار سراسر یونان را داشت هرکس بهترین ارمغان را برای او میفرستاد - همه اینها را گرد آورده به دستیاری گولیپوس[۳] که بیش از آن در سیکیلی فرماندهی کرده بود به لاکیدومون فرستاد و چنین گفتهاند که گولیپوس در راه کیسهها را از ته شکافته و از هر کدام مقدار مهمی سیم برای خود برمیداشت و دوباره آنها را میدوخت بیآنکه بداند که در هر یکی از کیسهها نوشتهای هست که میزان نقرههای آن را میرساند. و چون بااینحال به اسپارت رسید آنچه را که از این دزدیده بود در زیر خشتهای خانه خود پنهان ساخت و کیسهها را که به قاضیان میسپرد مهر هر یکی را که بر سر آنها زده شده بود نشان میداد.
ولی قاضیان آن نوشتهها را از درون کیسهها درآوردند و سیمهای هر یکی را شمرده کمتر از میزان نوشته یافتند از این جهت سخت در شگفت شدند. و چون چگونگی را درنیافتند نوکر گولیپوس معما را بدینسان سرود:
زیر خشتها بومهای زیادی خوابیده
گویا بیشتر آن پولها سکه آتن را داشته و نشان آتنیان که بوم باشد بر روی آنها بوده است.
گولیپوس که پس از آن همه دلیریها و نیکیها به چنین خیانت پستی برخاسته بود ناگزیر گردیده از لاکیدومون بیرون رفت.