در ایران هم قانون و هم عادت بر این بود که هر ولیعهدی در آغاز ولیعهدی خود میتواند یک خواهش از پادشاه بکند و پادشاه تا میتواند باید این خواهش او را بپذیرد.
داریوش از پدر خود خواهش آسپاسیا[۱] را کرد که زنی از برگزیدگان[۲] کوروش بوده و این زمان از آن پادشاه گردیده بود.
زادگاه این زن فوکایی[۳] بوده در ایونیا[۴] و پدر و مادر او هر دو آزاد بوده و او را خوب آموخته بودند.
روزی هنگامی که کوروش بر سر سفره شام بوده این را با دسته دیگری از زنان نزد او میآورند و او ایشان را پیرامون خود نشانده با آنان به کامرانیها و خوشدلیها میپردازد و سخنان عشقآمیز به زبان میراند و بدینسان همه آنان با وی گستاخ میگردند.
جز این یک زن که همه خاموش نشسته بوده و چون کوروش او را به سوی خود میخواند از رفتن سربازمیزند و چون چاکران میخواهند او را به سوی کوروش بکشانند داد میزند:
هر که دست به من بزند هرآینه پشیمان خواهد بود.
از اینجا همگی او را دختر نادان و ناتراشیده میشمارند.
ولی کوروش او را پسندیده به آن مردی که اینان را آورده بود میگوید:
مگر نمیبینی که یک زن از همه دیگران نیکنهادتر و نیکخوتر میباشد.
و این است که چشم بر وی دوخته نگاه بسیار میکند و او را از همه زنان بیشتر دوست میدارد و او را «خردمند» نام میدهد.
پس از مرگ کوروش این زن هم در میان دیگر بازماندههای او به دست ارتخشثر افتاد.
اینکه داریوش آسپاسیا را درخواست کرد بیشک پدر خود را دلآزرده ساخت.
زیرا ایرانیان درباره زنان غیرت بسیار دارند و همیشه با دیدههای باز آنها را میپایند از اینجاست که سزای هر آنکس مرگ است که در سفری جلوتر از زنان شاه بیفتد یا اینکه از
- ↑ Aspasia
- ↑ مقصود زنانی است که پادشاهان و دیگران برگزیده نزد خود نگاه میداشتند بیآنکه زن قانونی او شمرده شود و چون نامی برای آن در فارسی سراغ نداریم این کلمه را برگزیدهایم.
- ↑ Phocaei شهری از شهرهای ایونیا بوده.
- ↑ Ionia مقصود آن بخشی از آسیای کوچک است که در دست یونیان بوده و شهرهایی در آنجا برپا کرده و نشیمن داشتهاند.