بههرحال او اگیسیلاوس را بر آن واداشت که سرداری یک لشکری را به آسیا عهدهدار گردد که بدینسان جنگ از خاک یونان به خاک ایران بیفتد و پیش از آنکه پادشاه ایران به مقصود دست یابد از او جلوگیری شود.
نیز او به دوستان خود در آسیا چنین نوشت که فرستادگانی فرستاده لشکرکشی اگیسیلاوس را خواستار گردند.
و چون اگیسیلاوس به دارالشوری آمد این سفر را به آن شرط عهدهدار گردید که سی تن اسپارتیان به عنوان سرکرده یا برای شور همراه او باشند. نیز دو هزار تن برگزیده از بندگانی که تازه آزادی یافتهاند و شش هزار از همدستان یونانی همراه او باشند.
باری کوشش لوساندیر اثر خود را بخشیده و اگیسیلاوس بدانسان که او خواسته بود به سفر فرستاده شد و او یکی از سی تن همراهیان اگیسیلاوس برگزیده شد.
احترام لوساندیر این زمان در سایه مهر و دوستی که با اگیسیلاوس داشت بیشتر از پیش گردیده و اگیسیلاوس از این کار آخر او بیشتر خرسند بود تا از کوششی که در زمینه پادشاهی او پس از مرگ آگیس به کار برده بود.[۱]
تیسافرنیس نخست از اگیسیلاوس اندیشه کرده این را پذیرفت که شهرهای یونانی را در آزادی خودشان بازگزارد، ولی چون سپس بسیج نیرو بیشتر نمود به قصد جنگ افتاد.
اگیسیلاوس هم اندوهی از آن نداشت زیر امیدی که به لشکرکشی خود میبست بسیار بیش از آن بود و چنین میاندیشید در جایی که گزنفون با ده هزار تن از دل آسیا راه برگرفته و در همه جا بر ایرانیان چیره درآمده چگونه سزاست که او با لشکر اسپارتیان که امروز خداوندان دریا و خشکی هر دو هستند سفری به آسیا کند و کاری انجام نداده بازگردد؟
از این جهت بود که هنوز پیش از خود تیسافرنیس این پیمان آشتی را او بههمزد و در این میان یک تدبیر جنگی خوبی به کار بست بدینسان که شهرت داد، عزیمت کاریا خواهد کرد و با این تدبیر تیسافرنیس و سپاه او را به بیرون رفتن از آنجا ناگزیر ساخت، ولی همینکه این کار شد از نیم راه برگشته ناگهان به فروگیا درآمد و شهرهایی در آنجا بگرفت و از این راه به همدستان خود فهمانید که اگر پیمانشکنی با همدستان خیانت به خدایان میباشد نیرنگ
- ↑ در اینجا داستان کشاکش اگیسیلاوس با لوساندیر و اینکه لوساندیر به هلسپونت فرستاده شد مینگارد ولی چون این داستان در جای دیگری آورده شده ما از ترجمه چشم پوشیدیم.