بزرگان و فرمانروایان آسیا با آن سرکشی و غروری که دارند و باشکوه بیاندازه زندگانی میکنند در برابر مردی با رخت پاره و وصلهدار بر خود میلرزند و گردن کج میکنند و از جملههای کوتاهی که از دهان او در میآید قصد و درخواست خود را تغییر میدهند.
بخش بسیاری از شهرهای آسیا کنون از دست ایرانیان درآورده شده و اگیسیلاوس سامان و ایمنی در آنها برپا ساخته بود بیآنکه خونی بریزد و یا کسی را از شهرها بیرون براند.
این بود اگیسیلاوس میخواست جنگ را از کنار دریا دورتر برده و راه میانه آسیا را پیش بگیرد تا بتواند بر پادشاه ایران در شهرهای خود او هاکماتان یا شوش تعرض کند و او را به روی تخت خود آسوده نگذارد و نقشههایی را که برای به هم زدن زندگانی یونانیان و برآغالیدن آنان بر یکدیگر میکشید ناانجام بگزارد.
ولی رشته این اندیشههای بلند اگیسیلاوس ناگهان از هم گسیخت. زیرا خبرهای اندوهگین از اسپارت رسیده اپوکیدیداس[۱] از آنجا بیامد که او را به اسپارت برگرداند تا در جنگهایی که برانگیخته شده اسپارت را نگهداری نماید.
چه میتوان گفت درباره رشکها و بداندیشهایی که بدینسان لشکری را که آراسته و آماده به جنگ دشمن شتافته بود ناگزیر گردانید که بازپس گشته با خود یونانیان به جنگ و ستیز برخیزد.
آگیسیلاوس صدها امید پیشرفت در دل خود میپرورید، همه آنها به یکبار نابود گردیده در حالی که دوستاران یونان را دچار فسوس و اندوه میساخت روی به سوی یونانستان آورد.
چون سکههای ایران بر روی خود نقش کمانداری را دارد اگیسیلاوس چنین گفت:
مرا هزار کماندار ایرانی از آسیا بیرون میراند.
مقصودش اشاره به پولهایی است که به خطیبان مردم فریب در آتن و ثبیس داده شده بود تا مردم را به دشمنی اسپارت برانگیزند.
پس از آنکه از هلسپونت برگذشت از راه خشکی روانه ثراکی گردید و چون در هیچ جا به خواهش و لابه اجازه درگذشتن نمیخواست در اینجا هم نمایندگانی فرستاده چنین پرسید:
آیا از خاک شما به دشمنی بگذریم یا به دوستی؟
- ↑ Epicydidas