برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۲۵۱

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

یک طبیب سوراکوسی به معالجه او پرداخته دستور داد از زیر کعب رک بکشانید و چون این کار را کردند درد و آماس فرونشست. ولی چون خون بی‌اندازه بیرون می‌آمد اگیسیلاوس ناتوان گردیده بی‌هوش افتاد. به سختی جلو خون را گرفتند و او را به اسپارت به خانه خود آوردند ولی تا دیرزمانی حال بدی داشته یارای آنکه بپاخیزد و روانه جنگ شود نداشت.

در این میان بخت از اسپارت برگشته در جنگهای بسیاری در دریا و خشکی شکست می‌خورد و سخت‌ترین آنها شکستی بود که در تیگورای[۱] برای نخستین بار از دست ثبیسیان خوردند.

از این جهت همه شهرهای یونان را به آشتی و آرامش خواندند و از هرجا نمایندگان به اسپارت آمدند. در میان این نمایندگان یکی هم اپامی نوانداس[۲] ثبیسی بود که این زمان تنها در فلسفه شهرت داشت و هنوز بر زبردستی خود در سرداری دلیلی نشان نداده بود.

او چون می‌دید نمایندگان همگی در برابر اگیسیلاوس فروتنی می‌نمایند و برو چاپلوسی می‌کنند خویشتن خودداری نشان داده سنگینی را که شایسته یک نماینده می‌بود از دست نمی‌هشت و چون به سخن درآمد نه تنها گفتگوی ثبیس را می‌کرد بلکه از همه شهرهای دیگر هواداری نموده می‌گفت اسپارت در سایه جنگها بزرگ گردیده به همه شهرهای دیگر چیرگی می‌نماید.

درباره پیمان آشتی نیز می‌گفت باید همه شهرها را برابر گرفت و یکی را بر دیگری برتری نگذاشت و همانا چنین پیمانیست که می‌تواند پیشرفت کند و نتیجه از آن به دست بیاید.

اگیسیلاوس چون می‌دید دیگر نمایندگان به گفتار اپامی نوانداس به دقت گوش داده از سخنان او خرسندی می‌نمایند به جلوگیری از آن برخاسته چنین پرسید:

آیا این برابری و یکسانی که می‌گویی شامل شهرهای بویوتیا نیز خواهد بود که آنها نیز آزاد باشند؟

اپامی نوانداس بی‌آنکه خود را ببازد در زمان پاسخ گفت:

شهرهای لاکونیا چسان؟ آیا یکسانی و برابری شامل آنها خواهد بود که آزاد باشند؟

اگیسیلاوس از این پاسخ از جای خود تکان خورده پرسید:

پس از همه‌ی این سخنها آیا شهرهای بویوتیا آزاد خواهد بود؟


  1. Tegyrae
  2. Epamiandas