برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۲۵۳

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

دلیری را که به هنگام بخت‌برگشتگی گزارده یا گفته‌اند؟! خبر آن شکست هنگامی به اسپارت رسید که اسپارتیان جشن بزرگی را بپاداشته و دسته‌ای از بیگانگان هم به تماشا به آنجا شتافته بودند و هنگامی که بچگان در تئاتر به رقص می‌پرداختند ناگهان کسانی از لئوکترا رسیده خبر چگونگی را آوردند.

ایفوران با آنکه یقین داشتند که برتری‌ای که اسپارت بر دیگر یونانیان داشت از دست رفته بااین‌حال خود را نباخته دستور دادند که رقص همچنان دنبال شود و جشن بدانسان که آغاز شده به انجام رسد.

خود آنان در نهان نامهای کشتگان را به خانواده‌های ایشان فرستادند و فردا بامداد که خبر روشن‌تر گردید و هر کسی دانست که کی کشته شده و کی بازمانده پدران و خویشان کشتگان به شادی و خرمی بیرون آمده در میدان بازار یکدیگر را دیدار نموده درود سرودند. ولی پدران و خویشان رهاشدگان از شرمساری از خانه‌های خود بیرون نیامده در میان زنان نشستند و اگر کسی ناگزیر شد از خانه بیرون رود سرشکسته و غمگین رفته بازگشت.

در این باره زنان بر مردان هم پیشی جستند و کسانی از آنان که پسرهاشان کشته شده بود شادیها می‌نمودند و از یکدیگر دید می‌کردند و در پرستشگاه‌ها گرد می‌آمدند. ولی آنان که چشم به راه برگشتن پسران خود داشتند در خانه نشسته و سخت ناآرام بودند.

بااین‌حال چون در این هنگام از یک‌سوی همدستان اسپارت از او جدایی آغاز کردند و یکایک او را رها می‌نمودند و از سوی دیگر هر روز بیم آن می‌رفت که اپامی نونداس در سایه غرور آن فیروزی لشکر بر سر پلوپونیسوس بیاورد. در این به بحبوحۀ نومیدی توده بار دیگر به یاد لنگی اگیسیلاوس افتاده و از اینکه به عکس گفته وحی یک پادشاه درست‌پای را نپذیرفته و او را با پای لنگ به پادشاهی برداشته بودند گفتگو به میان آوردند.

لیکن بااین‌همه چون شایستگی و کاردانیهای اگیسیلاوس و شهرت بی‌اندازه او را به اندیشه می‌آوردند چنین می‌دیدند که در چنین زمان پرآشفتگی تنها اوست که می‌تواند چاره‌ای بیندیشد و کشور را از آن گرفتاری آزاد گرداند. این بود خود را ناگزیر می‌دیدند که کار را به اختیار او بگذارند.

در این میان یک موضوع دشواری که بایستی چاره اندیشیده شود موضوع گریختگان از جنگ بود.