ایشان شهری از خود ندارند و چون دیگران همداستان نشدند اگیسیلاوس از شرکت در پیمان بازایستاده بار دیگر با ثبیسیان بر سر جنگ آمد.
همین پیشامد از نیکنامی اگیسیلاوس بسی کاست و مردم این لجبازی و کینهتوزی را از او نپسندیدند که از بهر یک شهر بیارجی، آسایش همگی یونان را به هم میزند و شهر خود را گرفتار جنگ میگرداند. در حالی که پولی برای جنگ ندارد و او ناگزیر گردیده از دوستان خویش وام میخواهد و از مردم اعانه دریافت میدارد.
در جایی که آن همه شکوه و توانایی را که اسپارت در هنگام تخت نشستن او در دریا و خشکی دارا بود از دست داده و پروای آنها را ندارد برای داشتن یک شهر کوچکی آن همه ایستادگی از خود نمودار میسازد.
سپس حادثه دیگری که بیشتر مایه بدنامی او گردیده این بود که مزدوری تاخوس[۱] مصری را پذیرفت.
مردم به نکوهش پرداخته میگفتند: چگونه کسی که در سراسر یونان فرمانده به شمار میرود و شهرت او همه شهرها را پر کرده خود را به اختیار یک سرکش مصری میسپارد و سرکردگی سپاهیان مزدور او را به عهده میگیرد؟!
میگفتند:
در این هشتاد سالگی که پیری او را از پا انداخته و از آن سوی در تن او جای زخمها هنوز هم هست باری میبایست به آزادی یونان از دست ایران بکوشد و این کاری است که میتوان او را معذور داشت و شایسته سال و جایگاه او پنداشته سخن از نیک و بد آن نراند.
ولی اگیسیلاوس گوش به این گفتگوها نداده هرگونه کار و تلاش را به نام توده اسپارت، شایسته نام و شهرت خود نمیپنداشت.
به گمان او ناشایستهترین کار آن بود که کسی در خانه بیکار نشسته چشم به راه مرگ باشد که فرا رسیده او را از میان بردارد و این بود که مزدوری تاخوس را پذیرفته و از پولی که دریافت داشت کشتیها را پر از کارگران گردانیده و بدانسان که در سفر آسیای کوچک کرده بود سی تن از اسپارتیان را به عنوان مستشار همراه خود ساخته به سوی مصر راه برگرفت.
(پلوتارخ در اینجا شرحی از گزارش این سفر او مینگارد که چون ارتباطی به هیچیک از
- ↑ TaOhas