برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۲۶۶

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

چه پرسشهایی که از ایشان نمود هیچ‌یک کودکانه یا بیهوده نبود.

(از ایشان مسافت راه‌ها و چگونگی آنها را در درون آسیا پرسیده از کردار و رفتار پادشاه ایران و اینکه تا چه اندازه سپاه می‌تواند به میدان آورد جستجوها کرد) این رفتار او چندان شگفت‌آور بود که فرستادگان برازندگی فیلیپوس و شهرت او را در برابر این برازندگی پسرش به هیچ انگاشتند.

الکساندر هر زمان که می‌شنید پدرش شهر بزرگی را بگشاده یا فیروزمندی مهم دیگری بهره او شده به جای اینکه شادیها نماید نزد دوستان همراز خود گله کرده می‌گفت پدرم به همۀ کارهای بزرگ پیشدستی کرده مجالی برای ما باز نمی‌گزارد که شایستگی خود را نمایان سازیم. و از آنجا که کوشیدن و سربلندی یافتن را بهتر می‌دانست تا آسوده نشستن و خوش‌گذراندن، این است که به فیروزمندی‌های پدر خود خرسند نبوده چنین می‌پنداشت که آن فیروزیها میدان کار را در آینده برای او تنگ خواهد ساخت. بیشتر دوست می‌داشت که پس از مرگ پدرش به یک کشور به هم خورده و نابسامانی برسد و با جنگ و کوشش آن را به سامان آورد نه اینکه به یک پادشاهی آسوده و به سامانی برسد و جز کامگزاریها و آسودگیها کاری نداشته باشند.

برای درس و تربیت الکساندر، فیلیپس نخواست آموزگاران عادی را که تنها شعر و موسیقی می‌آموزند به کار وادارد. بلکه کسی فرستاده ارسطو را که دانشمندترین و مشهورترین فیلسوفان آن زمان بود برای این کار به خواست و در برابر اینکه فیلسوف چنین درخواستی را پذیرفت پاداش بسیار شایسته و به جایی را به او داد و آن اینکه شهر استاگیرا[۱]که زادگاه ارسطو است و چندی پیش از آن به فرمان فیلیپوس ویرانه کرده بودند این زمان دوباره آن را به آبادی آورده همه مردم آن را که دور رانده شده یا دستگیر گردیده بودند به جاهای خودشان بازگردانید و برای جایگاهی که در آن درس بخوانند و هنر یاد بگیرند پرستشگاه نومفس[۲] را در پهلوی میزا[۳] قرار داد که در آنجا اکنون هم سنگهایی را که ارسطو بر روی آنها می‌نشسته و گردشگاه‌هایی را که در آنجا در سایه درختان گام برمی‌داشته نشان می‌دهند.


  1. Stagira یکی از شهرهای یونان
  2. Nymphs یکی از خدایان مادینه یونانیان
  3. Mieza