برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۲۶۷

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

چنین پیداست که الکساندر از ارسطو نه تنها دانشهای اخلاقی و سیاسی فراگرفته بلکه از دانشهای دیگر او نیز بهره یافته که بسی ژرف‌تر و دشوارتر می‌باشد و خود فیلسوفان آنها را دانشهای ژرف و دشوار نامیده تنها با گفتگوهای زبانی به کسان آموخته و آزموده یاد می‌دهند و هیچ‌گاه راضی نمی‌شوند که هرکسی از آنها آگاهی یابد.

زیرا الکساندر هنگامی که در آسیا بود و شنید ارسطو گفتارهایی از آن گونه دانشها نگاشته و میان مردم پراکنده ساخته نامه‌ای با زبان ساده به او نوشته و در آنجا از فلسفه گفتگو کرد و اینک عبارتهای نامه او:

از الکساندر به ارسطو درود. شما نیک نکردید که کتابهای خود را درباره دانشهای زبانی میانه مردم پراکنده نمودید. زیرا ما دیگر با چه چیز می‌توانیم به مردم فزونی جوییم؟ پس از آنکه شما چیزهایی را که ما یاد گرفته و ویژه خود می‌شماریم در دسترس همگی مردم گزاردید؟ من به نوبت خود می‌نویسم که من برتر می‌شمارم نه از راه توانایی و پهناوری پادشاهی خود بدرود.

ارسطو نیز با اینکه خود را از آن حس برتری‌جویی کنار می‌کشد، پراکنده کردن این دانشها و پراکنده نکردنش را یکسان می‌شمارد. چه اگر راستی را بخواهیم کتابهای او در عالم حکمت با شیوه خاصی نگارش یافته که هرکس از آن‌ها بهره‌مند نمی‌تواند بود، بلکه خود یادداشتهایی است برای فهمیدن کسانی که از پیش از آن در زمینه آنها آگاهی‌هایی در دست داشته‌اند.

هم بی‌گفتگو است که الکساندر علاقه‌ای را که به طب داشت از آمیزش با ارسطو پیدا کرده بود و او نه تنها طب را می‌دانست بلکه آن را به کار هم می‌بست که هر زمان که یکی از همراهان او بیمار می‌شد برای ایشان دستور خوراک و پرهیز می‌داد. نیز درمان برای بهبودی یاد می‌کرد. چنانکه ما در نوشته‌های او این را می‌یابیم. نیز او میل به خواندن و یاد گرفتن را در نهاد خود داشت و چنانکه اونیسیکریتوس[۱] خبر می‌دهد. همیشه نسخه‌ای را از الیادۀ هومرس که ارسطو آن را تصحیح کرده بود و «نسخه صندوق» می‌نامیدند همراه خود داشت و آن را با خنجر خود شبها زیر بالین می‌گذاشت و پیوسته می‌گفت که این کتاب گنجینه همراه برداشتنی است که همگی دانشها را درباره‌ی جنگ دربردارد.


  1. Onescritus