پردیکاس گفت:
سپاهیان تو همگی در این مالها شرکت دارند.
و بدینسان از پذیرفتن زمینهایی که نامزد او کرده بود سرباززد. همچنین برخی دیگر از دوستانش پیروی از پردیکاس کرده چیزی نپذیرفتند. ولی آنان که پذیرفتند یا خودشان خواستار گردیدند به هر کدام چیزهایی به دلخواه بخشیده آنچه از پدرش مانده بود همه را در این راه صرف کرد.
اکنون با این عزم استوار و با چنین دلی روشن بود که الکساندر از هلسپونت[۱] گذشت.
در تروی[۲] قربانی برای منیروا نموده به یاد قهرمانانی که در آنجا زیر خاک رفته بودند جشن برپا کرد و بادهها به زمین ریخت. به ویژه به یاد آشیل[۳] که سنگ گور او را با روغن مالیده و به رسم کهنی که داشتند همراه دوستان خود پابرهنه بر روی گور او این سو و آن سو دویدند و بر روی آن گور بساکهای گل گزاردند. نیز الکساندر نام او را بر زبان رانده از اینکه او را در زندگی دوست پایداری بود و چون مرد شاعری به آن شهرت[۴] کارهای او را شهره جهان ساخت یاد نیکی از او کرد.
هنگامی که الکساندر به دیگر شگفتیهای تروی و با چیزهای بازمانده از زمانهای باستان تماشا میکرد به او گفتند که به تماشای چنگ پاریس[۵] هم برود و او پاسخ داد به چنین تماشایی نخواهم رفت و آن را در خور تماشا نمیدانیم. من از دیدن چنگ آشیل شادمان خواهم بود که همیشه با آن یاد دلیریهای قهرمانان را میکرد.
در این هنگام یکی از فرماندهان لشکر داریوش سپاه بزرگی گرد آورده در آن سوی رود گرانیکوس[۶] لشکرگاه ساخته بود و الکساندر برای درآمدن به آسیا ناگزیر بود که در این آستانه آسیا کارزاری کند. کسانی از ژرفی آب رود یا از سختی و بلندی کنار دیگر آن اندیشه
- ↑ Heliespont معنی کلمه «پل یونانی» است و نام باستان تنگه داردانل میباشد.
- ↑ Trtoy شهریست در آسیای کوچک که چون هومروس نام آن را برده معروف شده.
- ↑ Achil یکی از قهرمانان معروف الیاده هومروس میباشد.
- ↑ مقصود هومروس شاعر معروف یونان است که الیاده را نظم کرده.
- ↑ Paris یکی از نامهایی است که در مثولوجی یونان آمده - نام دختریست - در این بخش در ترجمه برخی جملهها را انداختهایم.
- ↑ Granicus رودی در آسیای کوچک.