برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۲۷۸

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

می‌کردند. نیز کسانی از این جهت که ماه دایسیوس[۱] در میان بود ماهی که پادشاهان گذشته ماکدونی در آن به جنگ نمی‌پرداختند تردید داشتند.

ولی الکساندر به هیچ‌یک از این اندیشه‌ها و تردیدها گوش نداده گفت:

آن را آرتیمیسیوس[۲] دوم بخوانید.

چون پارمینوس پیش آمده گفت امروز دیر شده و دیگر نباید به کاری پرداخت پاسخ داد:

من اگر از گرانیکوس بترسم به هلسپونت اهانت کرده‌ام.

پس از این سخن دیگر نایستاده با سیزده دسته از سوارگان به آب زد و با آنکه جایگاه بدی را برگزیده بودند و آب به تندی روان بود و از آن سوی سوارگان و پادگان دشمن بر کنار رود صف کشیده از آنجای بلند تیر می‌بارانیدند با همه اینها الکساندر از پیشرفت بازنایستاد و این کار او خود دیوانگی و از دوراندیشی بر کنار بود.

به‌هرحال پافشاری نموده با هر سختی بود از آب بگذشت ولی به کناری که رسید سراسر لجنزار و لغزشگاه بود و بااین‌حال بایستی همین‌که از آب درآمد و هنوز بازمانده سپاه به کنار نرسیده با دشمن دست به گریبان باشد. زیرا دشمن همین‌که بیرون آمدن آنان را از آب دیدند بر سر آنان تاختند و نخست با نیزه جنگهای سختی می‌کردند سپس چون نیزه‌ها بشکست دست به شمشیر بردند و بدین‌سان بازار جنگ سخت گرم گردید. خود الکساندر که از سپرش شناخته می‌شد و آنگاه پرهای سفید رنگی که به هر سوی کلاخود خویش زده بود همه‌کس به آسانی او را می‌شناخت این بود که از هر سوی دشمن به او حمله آوردند.

ولی الکساندر زخمی به هر کدام زده خود را رها گردانید و تنها گزندی که دید زره او با نیزه یکی از پیرامونیان سوراخ گردید. دو تن از سرکردگان ایرانی یکی رهویبساکیس[۳] و دیگری سپثردات[۴] بر سر او تاختند.

الکساندر از این یکی دوری گزیده بر هوییساکیس که زره استواری در برداشت پرداخت و چنان ضربت سختی بر وی زد که نیزه او شکسته دست به خنجر برد و هنگامی که این دو تن با هم گرم ستیز بودند سپثردات از سوی دیگر رسیده و بر روی اسب بلند گردیده با تبر جنگی


  1. Dacsius
  2. Arteamisius
  3. Rhoesaces
  4. Spithridates ما چنین درمی‌یابیم که اصل فارسی «سپثردات» بوده که به لهجه امروزی «سپهرداد» خواند شود.