پارۀ مؤلفان چنین میپندارند که چون یونانیان و رومیان es یا os یا us به آخرهای نامها میافزودند ما اگر این علامتها را از آخرهای نامهای ایرانی بیاندازیم میتوانیم شکل درست آنها را در دست داشته باشیم. ولی این پندار بیجاست، زیرا گذشته از آنکه در بسیاری از نامها آن علامتها از خود کلمه است و افزوده بر آن نیست این نکته هم منظور کردنی است که رومیان و یونانیان گذشته از افزودن آن علامت تغییرهایی هم در خود کلمهها دادهاند و اینست که امروز به آسانی نخواهیم توانست شکلهای درست آن نامها را بدانیم مگر آنکه در نوشتههای فارسی یا ارمنی آنها را پیدا بکنیم. چنانکه درباره بسیاری از نامهای زمان هخامنشی این روی داده که آنها را در کتابهای یونانی و رومی داشتیم. ولی شکلهای درست آنها را نمیدانستیم تا پس از خوانده شدن نوشته سنگی بیستون و دیگر نوشتهای سنگی شکلهای درست آنها به دست آمد از قبیل Smerdis و Cambyses و بسیار مانندهای اینها که امروز به جای آنها «بردیا» و «کنبوجی» از راه نوشته بیستون بدست آوردهایم و به کار میبریم پس نامهای دیگری که هنوز شکلهای ایرانی آنها دانسته نیست باید آنها را به حال خود گذاشت تا راهی برای دانستن اصل درست آنها نیز پیدا شود.
۲ - نامهای رودها و شهرهای باستان و دیگر اینگونه نامها را به همان صورت باستان خود آورده صورت کنونی آنها را میان دو ناخنک یاد کردم. این نکته بسیار مهم است که در سرودن تاریخ هر زمانی باید نامها را به شکلهای آن روزی آورد. زیرا از این راه یک بهره علمی نیز به دست خوانندگان و شنوندگان میآید، گذشته از نکتههای علمی دیگری که در بردارد.
در پایان دیباچه این نکته را باید گفت که کتاب پلوتارخ با ترتیبی که خود مؤلّف بر آن داده بود به دست ما نرسیده و تغییر بسیاری در آن داده شده بدینسان که سرگذشتها را از جایی که در اصل کتاب داشته تغییر داده پس و پیش ساختهاند.
چنانکه در این باره شرحهایی از جانب ترجمهکنندگان آن کتاب به زبانهای اروپایی نوشته شده که ما نیازی به نقل آنها نمیبینیم.
چیزی که هست از این پس و پیش کردن سرگذشتها زیانی به کتاب نرسیده و چیزی از ارج آن نکاسته زیرا این سرگذشتها هر کدام به تنهایی دفتریست و چندان اثری به ترتیب بار نیست.
از این جهت ما نیز در ترجمه این دوازدهگانه ترتیبی را که در نسخههای امروزی پلوتارخ