است رعایت نکرده بلکه تربیت دیگری را در نظر گرفتیم و آن اینکه هر کسی زمانش بیشتر ما نیز سرگذشت او را جلوتر آوردیم و این است که در بخش یکم از کتابمان نخست ثمیستوکلیس و سپس آریستیدیس و پس از آن الکبیادیس و بازلوساندیر را که از سرداران یونانند یاد کرده سپس به ارتخشثر پادشاه هخامنشی و پس از آن به اگیسیلاوس شاه اسپارت پرداختیم. همین ترتیب را در بخش دوم نیز رعایت خواهیم نمود.
هم این نکته را باید بازنمود که این ترجمه نه از اصل یونانی کتاب بلکه از ترجمه انگلیسی آن نقل شده. در انگلیس چندین ترجمه از کتاب پلوتارخ هست که همگی آنها چاپ شده و ما ترجمهای را که به نام «ارثر هوگو کلوغ» خوانده میشود برگزیده و این ترجمهها را از روی آن کردهایم.
همچنین تاریخهایی که برای هریک از پادشاهان و سرکردگان یاد شده و زمان هر کدام را نشان داده در این باره هم از کتابهای دانشمندان اروپایی استفاده شده که خود نگارنده رنجی نبرده و جستجویی در آن باره نکردهام.
و چون در میان سرودن سرگذشتهای این سرداران و فرمانروایان ناگزیر تاریخ یونان و ایران پدیدار میشود چیزی که هست جسته جسته و ناسامان است برای آنکه خوانندگان از چگونگی آن تاریخ هم درست آگاه باشند در پایان هر بخشی یک خلاصهای از تاریخ نیز آورده خواهد شد که هم خود آگاهی سودمندی میباشد و هم خوانندگان را در دانستن سرگذشتها و فهمیدن آنها بیناتر میگرداند.