برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۳۳۹

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

آپیوس کلادیوس[۱] که نزد تیکران فرستاده شده بود. (و او همان اپیوس از برادران لوکولوس[۲]بود) رهنمایان تیکران او را چرخانیده از راه‌های بسیار دوری می‌بردند. آزادکرده‌ی او که مردی از سوریا بود از چگونگی آگاهش گردانیده و راه راست را به او نشان داد و این بود


  1. Appius clodius
  2. Luculus ، در قرن یکم پیش از میلاد دولت روم گرفتار دشمن بزرگ و ترسناکی بود. دشمنی که روم را سخت تکان می‌داد.

نام این دشمن مثرادات پادشاه پونتوس بود که در آسیای کوچک به دشمنی روم برخاسته چه در دریا و چه در خشکی گزندهای فراوان به روم می‌رسانید دولت روم سه رشته لشکرکشی‌ها بر سر این دشمن بزرگ کرد که نخستین آنها به فرماندهی سولای معروف. دومین به فرماندهی لوکولوس که ما در اینجا داستان او را می‌نگاریم. سومین به فرماندهی پومپیوس که آخرین فیروزی را بر مثرادات یافت و ریشه دشمنی او را کند و داستان او نیز خواهد آمد. لوکولوس در این لشکرکشی خود بر مثرادات چیره شده و بر سراسر سرزمین او دست یافت و مثرادات گریخته بر داماد خود تیکران پادشاه ارمنستان پناه برد و این بود که لوکولوس لشکر بر سر ارمنستان کشید که ما داستان آن را می‌سراییم، باید دانست که ارمنستان این زمان بسیار بزرگ و نیرومندتر شمرده می‌شد ولی در نتیجه جنگهای لوکولوس بسیار ناتوان گردید. از سرگذشت لوکولوس آغاز آن که چندان جنبه تاریخی ندارد و یا با تاریخ ایران ارتباط پیدا نمی‌کند ترجمه نشده. چنانکه در بخش یکم در سرگذشت کیمون گفته‌ایم پلوتارخ کیمون را با لوکولوس سنجیده در کارهایی که کرده و در خوی و سرشت و آیین زندگانی دو تن را نزدیک به همدیگر می‌شناسد. به گمان او این دو تن کارهای بس گرانبها کرده‌اند: آن در یونان و این در روم. برافتادن مثرادات اگرچه با دست انتونیوس بوده ولی چنان‌که خواهیم دید پلوتارخ آن را نتیجه تلاشهای لوکولوس می‌شناسد و در همه جا هواداری از لوکولوس دارد.