برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۳۴۰

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

آپیوس آن راه دور و پیچیده را رها کرده و به راهنمایان «بدرود» گفته در چند روز از یوفراتیس (فرات) بگذشت و به انیتوخ (انطاکیه) در بالاتر از دافنی[۱] رسید. در آنجا به او دستور دادند که در انتظار تیکران بنشیند که این هنگام به تازگی شهرهایی را در فنیکیا گشاده و کسانی از بزرگان و سرکردگان را به سوی خود کشیده بود که خواه‌وناخواه فرمانبردار او شده بودند و از جمله آنان زاربینوس[۲] پادشاه کوردوینیان[۳] بود.

نیز بسیاری از شهرهایی که لوکولوس گشاده بود در این زمان با تیکران رابطه داشتند و او وعده می‌داد که آنان را از زیردستی رومیان رها خواهد گردانید. ولی کنون را بایستی همچنان فرمانبرداری لوکولوس را نمایند. پادشاهی ارمنستان بنیادش بر زور و ستم و بر یونانیان در خور شکیبایی نبود. به ویژه از زمان این پادشاه که چون بزرگ شده بود هیچ‌گونه ستم و سختی دریغ نمی‌داشت و از شهرگشایی‌ها که می‌کرد روز به روز گردنکش‌تر می‌گردید. به گمان او هرآنچه نیک است و مردم آن را می‌پسندند نه تنها از آن اوست بلکه جز برای او آفریده نشده.

او نخست فرمانروای کوچکی بوده و این هنگام یکی از شهرگشایان گردیده بود، چنانکه اشکانیان را به زبونی که تا آن زمان ندیده بودند رسانیده و بین النهرین را پر از یونانیانی گردانیده بود که از کیلیکیا و کاپادوکیا بیرون می‌آورد. نیز تازیان چادرنشین را از جاهای خود کوچ داده به آن نزدیکیها آورده بود که به دستیاری آنان سوداگری را رواج دهد.

یک دسته از پادشاهان پاسبانان خاص او بودند و چهار تن ایشان را همیشه همراه خود داشت که چون سوار می‌شد از پهلوی اسب او می‌دویدند و چون بر تخت نشسته و بر مردم فرمان می‌راند آنان دست بسته بر سر پا می‌ایستادند.

حال دیگران هم این بود که آزادی خود را باخته و تنهای خود را برای هرگونه شکنجه آماده گردانیده بودند. آپیوس به آن نمایش تیاتری اعتنا نکرد و هرگز خود را نباخته همین‌که توانست نزد پادشاه برسد چنین گفت که آمده مثرادات را بخواهد و اگرنه جنگ را بر تیکران اعلام کند.


  1. Daphne نام شهریست و گویا مقصود از یاد آن این است که گمان خواننده به انطاکیه معروف نرود.
  2. Zarbienus
  3. Cordyeni گویا مقصود همان کلمه کرد است که در کتابهای رومیان و یونانیان باستان به شکلهای گوناگون یاد کرده می‌شود.