بدینسان او را از ترس درآورد و قرار دادند که دوباره سپاه گرد آورده آماده جنگ باشند.
از آن سوی در شهر تیکراناگرد یونانیان خود را از آسیاییان جدا گرفته خواستند شهر را به لوکولوس بسپارند. لوکولوس هم از بیرون هجوم آورده شهر را بگشاد.
خود او دست به گنجینه تیکران یازیده شهر را به اختیار سپاهیان گذاشت که تاراج نمایند که گذشته از مالهای بسیار هشت هزار تالنت پول سکه شده به دست آوردند. خود او هم به هریک تن سپاهی گذشته از بهرهای که از تاراج مییافت هشتصد درهم پول بخشید و چون دانست که بازیگران بسیاری در آن شهر گرد آمدهاند که تیکران بدانجا خوانده بوده تا در تیاتر تازه ساخته او بازی کنند آنان را گرد آورده فرمان داد برای جشن فیروزی بازیها برپا نمایند و نمایشها بدهند.
یونانیان را که در آنجا بودند خرج راه داده به شهرهای خود راه انداخت. دیگران را نیز هر تیره را به شهر خود گردانید که بدینسان یک شهری ویران ولی شهرهای بسیاری آباد گردید و اینان لوکولوس را آبادکننده آن شهرهای خود دانسته همیشه نام او را به نیکی میبردند.
راستی هم لوکولوس در سایه پاکدلی و مهربانی و دادگری خود شایسته نیکنامی بود و بزرگی او از این نیکیهایش بیشتر پیداست تا از فیروزیهای جنگی، زیرا آن فیروزیها بیشتر به دستیاری سپاهیان یا به عبارت بهتر به دستیاری بخت بود. کوتاه سخن: او مردم آسیا را نه تنها با زور بلکه با مهربانی و نیکی نیز رام خود میگردانید، چنان که پادشاهان عرب با پای خود نزد وی آمده داراییهای خود را پیشکش ساختند.
همچنین مردم سوفینی[۱] به دلخواه خود آمده فرمانبرداری نمودند. با گوردینیان رفتاری نمود که همگی میخواستند خانههای خود را گزارده با زنان و فرزندان دنبال او را گیرند.
شرح داستان ایشان آنکه زاربینوس پادشاه گوردینیان که نام او را بردیم چون از ستمگری تیکران در ستوه بود، نهانی با آپیوس رابطه یافته و به میانجیگری او با لوکولوس پیمان همدستی میبندد و این راز او آشکار گردیده پیش از آنکه رومیان به ارمنستان برسند با همه زنان و فرزندان خود کشته میشود.
لوکولوس این زمان او را فراموش نکرده چون به گوردینیان رسید به یاد زارینیوس
- ↑ Sophenia بخشی از ارمنستان است. ولی این نام امروز از میان رفته است.