برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۳۸۰

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

آریاراثیس فروخته بود. تاج او را که خود شاهکار صنعت بود گایوس[۱] برادر همشیر مثرادات به خواهش فااوستوس[۲] پسر سولا به وی بخشیده.

پومپیوس از این کارها آگاهی نداشت ولی سپس چون فارناکیس بیامد و او از چگونگی آگاهی یافت به همه آن خیانتکاران کیفر داد.

پس از این کارها که پومپیوس همه سامانها را داده و آن سرزمین را ایمن گردانیده بود با شکوه و سرفرازی بی‌همالی حرکت کرده روی به سوی میهن خود روانه گردید و چون به شهر میتولینی[۳] رسید به شهریان آزادی بخشید و این در سایه میانجیگری ثئوفانیس بود و در مناظره که شاعران فصل به فصل داشتند و این هنگام تنها زمینه آن گزارش پیکارها و شهرگشاییهای پومپیوس بود نیز همه را به حضور رسانید.

خود، تیاتر را نیز بسیار پسندیده دستور داد نمونه‌اش را تهیه نمایند که از روی آن تیاتری در روم ولی بزرگ‌تر و بهتر بنیاد گذارد و چون به رودس[۴] رسید درسهایی را که همه فیلسوفان آنجا می‌دادند شنیده و به هر یکی از ایشان یک تالنت بخشید. پوسیدونیوس[۵] مناظره‌ای را که در جلو او هرماگوراس[۶] دانشمند علم بدیع در زمینه آفرینش گیتی داشت نیز نشر کرده است.

در آتن نیز نوازشها به فیلسوفان کرده پنجاه تالنت پول داد که شهر را آبادتر و قشنگ‌تر گردانند. با این پیش‌آمدها و کارها پومپیوس امید آن داشت با بزرگ‌ترین شکوه و با بلندترین نامی که برای یک آدمی صورت‌پذیر است به ایتالی بازگردد و خاندان خود را خواهان دیدار خود یابد بدانسان که او خواهان دیدار ایشان می‌باشد، ولی آن نیروی بالاتر از طبیعت که همیشه کار و عادت آن، تیره گردانیدن صفای خوشبختی‌هاست و هر فیروزبختی یا بزرگی که برای کسی روی می‌نماید آن غم و اندوه در او می‌آمیزد این زمان در خاندان پومپیوس نیز دست‌اندرکار داشت و غم و تیره‌بختی برای وی تهیه می‌ساخت. بدین‌سان که موکیا[۷] در نبودن او رختخواب وی را آلوده گردانیده پومپیوس آن هنگام که دور بود و کار بسیار داشت خبرهایی که می‌رسید پروا نمی‌کرد. ولی چون این زمان به ایتالی نزدیک‌تر می‌شد، این


  1. Gaius
  2. Faustus
  3. Mitylene
  4. Rhodes جزیره معروف دریای سیاه.
  5. Posidonius
  6. Hermagoras
  7. Mucia زن پومپیوس