برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۳۸۷

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

نه تنها این کار بلکه چون از آن قانون بهره به انبوه مردم می‌رسید از این جهت همگی به ایشان گراییدند و به هر کاری ایشان را آزاد گزاردند. این بود که همه کارها و رتبه‌های پومپیوس که لوکولوس در برابر آنها ایستادگی نموده بود این زمان همه آنها را دریافت. برای قیصر هم گال را چه در درون کوهستان آلپ و چه در بیرون آن با ایلوریکوم[۱] پنج‌ساله دادند.

نیز لشکری دارای چهار لگیون درست به او سپردند. سپس برای سال آینده پیسو پدر زن قیصر و گابی‌نیوس[۲] یکی از چاپلوسان پست نهاد را از دوستان پومپیوس به کونسولی برگزید.

در مدت این تبدیلها بیبولوس در گوشه‌ای روز می‌گزاشت و با آنکه کونسول شمرده می‌شد هشت ماه سپری گردید که او هرگز خود را به مردم نشان نداد. ولی از آن سوی فریاد نامه‌های پر از تهمت و شکایت درباره هر دوی ایشان به بیرون فرستاد. اما کاتو این زمان پیغمبری گردیده همچون کسی که دست به گنجینه غیب داشته باشد در سناتوس کاری جز این نداشت که هر آنچه بر سر جمهوری و بر سر خود پومپیوس خواهد آمد پیشین‌گویی نماید. اما لوکولوس پیری را بهانه کرده به عنوان اینکه سال وی بیشتر از آن است که پرداختن به کارهای کشوری شایسته‌اش باشد به تن‌آسایی و خوش‌گذاری می‌پرداخت و این بود که پومپیوس فرصت به دست آورده درباره او چنین گفت:

برای یک مرد پیر کامگزاری ناشایسته‌تر از پرداختن به کارهای کشوری است.

ولی خود این سخن دامن خود او را نیز می‌گرفت.

زیرا چندی پس از این نگذشت که خودش نیز دل به زن جوان خویش داده و با او به کامگزاری می‌پرداخت که همه روز و شب را با او در باغها و بیرون شهر به خوشی گزارده هرگز پروای آن نداشت که در فوردم چه کارهایی کرده می‌شود و کار به آنجا رسید که کلادیوس که این زمان تریبون مردم شده بود زبان به نکوهش او باز کرد و گستاخ‌ترین و رسواترین زشتی را درباره او روا می‌داشت.

زیرا او چون سیسرو را از شهر بیرون راند و کاتو را نیز به دستاویز یک کار جنگی تا قبرس دور ساخت قیصر نیز این هنگام به گال مسافرت کرده بود و از آن سوی کلادیوس می‌دید که مردم او را به چشم پیشوایی می‌بینند که همه چیز را با رضایت آنان انجام می‌دهد از این جهت می‌کوشید که پاره از تصمیمهایی را که به نام پومپیوس گرفته شده لغو سازد.


  1. Illyricum کوهستان و سرزمینی در اتریش و هنگری امروزی.
  2. Cabinius