برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۳۸۹

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

تنی زخمی شده و چند تنی کشته گردیدند و سرانجام فیروزی بهره او گردیده کلادیوس زبون گردید.

سیسرو همین‌که به شهر بازگشت کوششها به کار می‌برد که میانه پومپیوس با سناتوس آشتی دهد و در نتیجه نطقهایی که به هواداری از پومپیوس کرد به قانون گندم آوردن به روم پیشرفت داد و خود در سایه این قانون دوباره پومپیوس را فرمانروای سراسر خاک و آب روم گردانید. زیرا به دستور این قانون همه بندرها و بازارها و انبارها و به عبارت کوتاه‌تر همه اختیار برزگران و بازرگانان به دست او سپرده می‌شد.

این بود کلادیوس دوباره فرصت به دست آورده چنین تهمت می‌زد:

نه اینکه قانون را از جهت نایابی گندم می‌گزارند، بلکه گندم را نایاب گردانیده‌اند تا چنین قانونی را بگزارند و بیش از این نمی‌خواهند که زور خود را بیشتر سازند و پومپیوس را دوباره فرمانروای روم گردانند. دیگران هم بنا به قانون به چشم آن نگاه می‌کردند که یک نیرنگ سیاسی از سمت اسپنثر[۱] کونسول است تا بدین‌سان پومپیوس دارای نیروی بزرگ‌تری گردد و خود او برای یاری کردن به بطلمیوس پادشاه به مصر فرستاده شود.

به‌هرحال این یقین است که کانیدیوس تریبون قانونی آماده کرد درباره اینکه پومپیوس به عنوان یک فرستاده بی‌آنکه سپاهی همراه او باشد و تنها دو تن لکتور پاسبانی او بکنند به مصر گسیل شود تا در میان پادشاه بطلمیوس و زیردستان او از مردم الکساندر میانجیگری بنماید.

اگرچه شاید این پیشنهاد را خود پومپیوس می‌پذیرفت، ولی سناتوس به بهانه آنکه نمی‌خواهد جان او را به خطر بیاندازد آن را نپذیرفت. به‌هرحال در این میانه کاغذهایی در پیرامون فوروم و در نزدیکی‌های سناتوس دیده شد که بر روی آنها می‌نوشتند:

این برای بطلمیوس مایه سرفرازی بزرگی است که پومپیوس به جای اسپنثر سردار او باشد.

تیماگینس[۲] این را نیز می‌نویسد که بطلمیوس مصر را گزارده بیرون رفت و این نه از راه ناچاری بود بلکه تئوفانیس او را به این کار واداشت تا بهانه به دست پومپیوس نیفتد و دوباره فرمانروایی نیابد و دوباره توانگری نیندوزد. ولی بدیهای تئوفانیس تا این اندازه نبایستی بود که ما این داستان را باور نماییم چنانکه سرشت و خوی خود پومپیوس هم مجالی برای باور کردن آن باز نمی‌گزارد.


  1. Spinther
  2. Timagenes