هیچکس زبان به ستایش یکی که در زیر محاکمه باشد باز نکند. با این قدغن خود او به محکمه آمده آشکار زبان به ستودن پلانکوس باز کرد تا آنجا که کاتو که قضا را در این باره یکی از قاضیان بود دست به گوش خود گذاشت و پاسخ او را چنین گفت که:
من نمیتوانم گوش به این سفارش که مخالف قانون است بدهم.
در نتیجه این کار بود که کاتو را به قضاوت نپذیرفته پیش از آنکه حکم داده شود او را برداشتند.
ولی قاضیان هم پلانکوس را محکوم ساختند و جز بیآبروگری بهره پومپیوس نشد.
اندکی پس از آن هوپسایوس[۱] که مردی در رتبۀ کونسولگری بود تهمتی به او متوجه گردید و او منتظر شده هنگامی که پومپیوس از گرمابه بیرون آمده برای شام خوردن میرفت فرصت به دست آورده خود را به پای او انداخت و از او درخواست مهر و دستگیری نمود ولی او پاک بیپروایی کرده چنین گفت:
من اکنون کاری ندارم جز آنکه شام خودم را بخورم.
و از او درگذشت.
این اندازه طرفگیری از پومپیوس خطای بزرگی بود و مردم هرگونه بدگویی از او مینمودند، ولی دیگر کارها جز تلاش پاکدلانه از او سر نزد و حکومت را به سامان و نظام آورد. در پنج ماه آخر کونسولگری پدر زن خود را نیز به همدستی برگزیده و او را هم کونسول گردانید.
سمتهایی که داشت برای چهار سال دیگر همچنان در دست او گزارده شد با این شرط که سالانه یک هزار تالنت از گنجینه برای خرج و ماهانه سپاهیان خود برگیرد.
این کار باعث شد که دستهای از هواداران قیصر پیش آمده و برای او که آن همه نیکیها را برای جمهوری روم انجام داده بود نیز امتیازی بخواهند و چنین میگفتند:
بههرحال او سزاوار این است که دوباره به کونسولگری برگزیده شده و سمتی که اکنون دارد بر مدت آن افزوده شود تا بتواند بر سرزمینی که با جنگ به دست آورده دیرزمانی به ایمنی فرمان راند و چنین نباشد که دیگری به جای او رفته نتیجه کوششهای او را بهرۀ خود سازد.
- ↑ Hypsaeus