در این باره اندک کشاکشی برخاست و پومپیوس نیز دخالت نموده تو گویی میخواست هواداری از او کند و رشک خود را فرونشاند و چنین میگفت بهتر از همه آن خواهد بود که به قیصر با همه نبودنش در روم حق کونسولی داده شود. ولی دسته کاتو با این پیشنهاد همداستان نبودند و میگفتند اگر قیصر خواستار احترام از مردم میباشد سپاه را رها کرده خویشتن تنها به شهر بیاید.
دسته پومپیوس به این سخن پاسخ نداده میخواستند که آن پیشنهاد پومپیوس پذیرفته نشود و این خود رشک او را بر قیصر ثابت مینماید.
در همین هنگام پومپیوس به دستاویز جنگ با پارتیا (ایران) دولگیون را که به قیصر عاریت سپرده بود بازخواست و قیصر با آنکه میدانست که آنها را برای چه میخواهد با گشادهرویی روانهشان گردانید و به هر کدام بخششهایی نمود.
در این میان پومپیوس در ناپلس[۱] از بیماری بیمناک سختی که گرفتار شده بود بهبودی یافت و از بهر این پیشامد به راهنمایی پراکساگوراس[۲] در سراسر شهر روم به شادی برخاسته قربانیها برای خدایان کردند.
سپس شهرهای نزدیک هم پیروی کرده به جشن و قربانی پرداختند و همچنین دیگر شهرها و بدینسان در سراسر ایتالی شهری از بزرگ و کوچک نبود که چند روزی را با جشن و شادی به سر نبرد.
کسانی که از شهرهای دور برای دیدن او میآمدند چندان انبوه بودند که هیچ جایی گنجایش آنان را نداشت و این بود سراسر دیهها و شهرهای بندری و شاهراهها همه پر از این گونه آدمیان بود و همگی به جشن و شادی برخاسته قربانی برای خدایان میکردند.
نیز دستههای بسیاری با بساکهای گل بر سر و مشعلها بر دست به دیدن او میآمدند و چون او از راه میگذشت گلها و گلدستهها نثار او مینمودند و این بود که راه رفتن در رهگذرها و اینگونه پذیراییهای مردم از او دلگشاترین و بهترین تماشا بود از اینجا کسانی همین پیشآمدها را یکی از علتهای جنگ خانگی دانستهاند.
زیرا پومپیوس از این نوازشها و پذیراییها که در این پیشامد میدید مغرور شده خود را همیشه فیروزبخت و کامیاب میپنداشت و از این جهت شیوه احتیاطکاری که پیش از آن