برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۴۱۴

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

آدمی و اسب و ابزار جنگ گردید و نخست کایوس کراسیانوس[۱] یک سر صده از سپاه قیصر بود که به جنگ مبادرت نمود تا وعده‌ای را که به قیصر داده بود انجام دهد.

زیرا او یک‌صد و بیست تن سپاهی زیر فرمان داشت و بامدادان قیصر او را دید از لشکرگاه بیرون می‌آید به او سلام داده پرسید:

آیا درباره جنگ آینده چه می‌پنداری؟...

کایوس در پاسخ دست راست خود را بیرون آورده با آواز بلند چنین گفت:

این فیروزمندی است ای قیصر! تو فیروزمند و سربلند خواهی گردید و بر من هم بر زنده یا بر مرده‌ام ثنا خواهی گفت.

در نتیجه این وعده بود که این زمان بی‌درنگ به حمله پرداخت و کسان بسیار انبوهی از دنبال او حمله آوردند و خود را به انبوه دشمن زدند و در اندک زمانی کار به جنگ با شمشیر رسید.

کایوس کشتار بسیاری نمود ولی همچنان می‌خواست بر دشمن زند و تیپ پیشین را از هم بپراکند یکی از سپاهیان پومپیوس شمشیر به دهان او فروبرد که نوک آن از پشت گردن وی بیرون آمد و او کشته گردید. پس از آن جنگ به حال تردیدآمیزی پیش می‌رفت و هر دوسوی یکسان می‌نمود.

پومپیوس هنوز دست راست را به جنگ برنیانگیخته بود و نگران نتیجه بود که سوارگان در دست چپ چه کاری انجام خواهند داد.

اینان اسکادران را پیش برده می‌خواستند با سپاهیان پیرامون قیصر درآویزند و نخست دسته اندکی از سوارگان را که در جلو بودند به پس‌نشینی واداشته آنان را بر روی دسته‌های پیاده بیندازند. ولی از آن سوی قیصر علامت برای سوارگان خود داد که اندکی پس‌نشینی کنند و راه برای گذشتن کوهورت که در پشت سر گذارده بود باز کنند. بدین‌سان کوهورتها که شماره‌شان سه هزار سپاهی بود بیرون آمده با دشمن به پیکار برخاستند و بدانسان که به آنان دستور داده شده بود پهلوی سوارگان ایستاده نیزۀ خود را بلند کرده درست چهره‌های آنان را آماج می‌نمودند. سوارگان که خود ورزیده جنگ نبودند و به‌هرحال این‌گونه زخم زدن و گزند رسانیدن را انتظار نداشتند هرگز نمی‌توانستند ایستادگی کنند و چهره‌های خود را بر آن زخمها آماده نگاه دارند و این بود که روی برگردانیدند و از شرمساری دست بر روی


  1. Caius Crassianus