سوارگان که بخش بزرگ سپاه دشمن است ناسازگار میباشد. ولی کراسوس با او گرم نگرفته با سردی بسیار سپاس گزارده چنین پاسخ داد که چون دستههایی از سپاه دلیر روم در میسوپوتامیا گزارده است. از این جهت ناگزیر میباشد که از آن راه روانه گردد نه از راه ارمنستان. از این پاسخ ارمنیان راه خود را پیش گرفته بازگشتند.
چون کراسوس خواست سپاه را در نزدیکی زاوگما[۱] از رود بگذراند ناگهان آسمان خروشیدن گرفته رعدهای پیش از اندازه شنیده میشد و برقی درخشیده روی لشکریان را روشن گردانید و در میان این طوفان ناگهان گردبادی برخاسته یکسوی جسر را کنده کنار برد. هم دو صاعقه راست بدانجایی که لشکر میخواست چادر زند بیفتاد و یکی از اسبهای سردار که زین و برگ بسیار گرانبهایی داشت رم خورد و میرآخور را با خود برده به رود انداخته و غرق ساخت.
نیز گفتهاند که چون خواستند درفش بزرگ را بلند سازند عقاب آن خود به خودی سرش را به سوی دشت برگردانید.
همچنین پس از گذشتن لشکریان چون خواستند آذوقه به آنان بخش کنند نخست مرجمک و نمک دادند و این دو چیز نزد رومیان ویژه مردگان است که در هنگام خاک سپردن مرده بخش مینمایند. نیز هنگامی که کراسوس به سپاهیان نطق میکرد جملهای از زبان او در آمد که نزد سپاهیان به فال بد گرفته شد. چه گفت:
من اکنون پل را خواهم برانداخت تا هیچیک از شما بازپس نگردد.
و با آنکه دید مردم آن جمله را به فال بد گرفتند و بایستی که مقصود خود را روشنتر گردانیده جبران خطا نماید از روی عنادورزی از آن هم خودداری نمود. نیز چون او قربانی میکرد و کاهن رودههای آن را به دست وی داد که ببیند و بسنجد رودهها از دست او به زمین افتاد و چون دید که پیرامونیان از آن غمگین گردیدند خندیده چنین گفت:
کار یک پیر بهتر از این چه باشد؟ ولی من شمشیر خود را استوار نگاه خواهم داشت تا از دستم نیفتد.
بدینسان کراسوس لشکر خود را با هفت فوج از سوارگان و سپاهیان سبک ابزار که هر یکی اندکی کمتر از چهار هزار بود از کنار رود پیش میبرد.
- ↑ Zeugma شهری در خاک بابل.