برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۴۳۴

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

ریگزاری پدید آمد که نه درختی داشت و نه آبی و نه کرانه آن پیدا بود و پای که می‌گزاردند فرومی‌رفت. رومیان از بی‌آبی و از دیدار بیم‌آور آن ریگزار به سختی افتاده کم‌کم شک در دلهای آنها پدید آمد و گمان خیانت به آن مرد عرب بردند.

در چنین هنگامی فرستادگانی از نزد آرتاوازد پادشاه ارمنستان رسیدند و چنین پیام آوردند که هورودیس بر ارمنستان تاخته و او را در فشار گذارده است و این است او نخواهد توانست یاوری به رومیان بنماید و از کراسوس خواهش کرده بود که بازگشته به او بپیوندد و دو سپاه دست به هم داده هورودیس را بازپس رانند که در آن حال سپاه روم نیز در پناه کوه‌ها و دره‌ها از گزند سوارگان اشکانی ایمن خواهند بود.

کراسوس از خشم و نادانی پاسخی به آرتاوازد ننوشت و به فرستادگان چنین گفت:

من اکنون فرصت آنکه به شما بپردازم ندارم ولی در هنگام خود به ارمنستان بازگشته سزای این خیانت آرتاوازد را خواهم داد.

کاسیوس و دوستان او باز آغاز اندرز کردند، ولی چون دیدند جز خشم نتیجه دیگری از کراسوس به دست نمی‌آید زبان ببستند و همیشه به آن عرب سرزنشها می‌کردند و چنین می‌گفتند:

ای مرد بدترین مردان! کدام دیوی تو را به سوی این لشکر راه نمود؟! آیا با کدام افسون یا جادوگری کراسوس را فریفته‌ای که راهی را پیش گرفته که جز شایسته راهزنان عرب نیست و هرگز لشکری نمی‌بایست از چنین راهی بگذرد؟!

ولی آریام‌نس نه چندان دغلکار بود که خود را ببازد. همین‌که این گله‌ها را می‌شنید برای جلوگیری از آنها در لشکرگاه به این سو و آن سو دویده با سپاهیان به گفتگو درآمده چنین می‌گفت:

مگر شما در کامپانیا[۱] راه می‌پیمایید که می‌خواهید در هرجا چشمه‌ای باشد و درختها سایه بیاندازد و در سر راه گرمابه‌ها و کاروانسراها برپاباشد؟ چرا به یاد نمی‌آرید که شما اکنون در حدود عربستان و سورستان[۲] راه می‌پیمایید؟

با این سخنان آنان را رام می‌ساخت بدانسان که بچگان را رام می‌سازند و پیش از آن که به


  1. Campania یکی از کوره‌های ایتالیای باستان
  2. Assyria کلمه سورستان نامی است که در زمان ساسانیان گفته می‌شده.