برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۴۴۷

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

از این پس یگانگی میانه شما و پادشاه ما خواهد بود، ولی شما با من باید بیایید تا به سوی رود رفته آن را درست ببینید. زیرا شما رومیان شرطهایی که می‌کنید زود فراموش می‌نمایید.

این گفته دست خود را به سوی کراسوس دراز کرد کراسوس فرمان داد یکی از اسبهای او را بیاورند سورنا گفت نیازی به آن نیست و اسبی را با لجام زرین پیش کشیده چنین گفت:

آقای من پادشاه این اسب را به شما پیشکش می‌سازد نوکرانی کراسوس را با زور بر اسب نشاندند و خودشان از چپ و راست راه پیموده بر اسب تازیانه می‌کشیدند که تندتر برود.

اوکتاویوس پیش دویده لگام اسب را برگرفت و پترنیوس و دیگران نیز رسیده خواستند اسب را نگاه بدارند و کسانی را از دشمن که پیرامون کراسوس را گرفته بودند دور برانند از این کوشش و کشاکش هنگامه پدید آمده سپس زدوخورد برخاست. اوکتاویوس شمشیر کشیده یکی از نوکران را بکشت و دیگری از آنان از پشت سر حمله کرده اوکتاویوس را بکشت. پترنیوس ابزار جنگی نداشت و با ضربتی که بر زره سینه‌اش زدند از اسب درغلطید ولی گزندی ندید. کراسوس را نیز یکی از اشکانیان که نام پوماکساثرس[۱] داشت بکشت. برخی کشنده را کس دیگری نام برده پوماکساثرس را گفته‌اند که سر و دست راست او را بریده. همه اینها پندار است نه خبر. زیرا آنان که در آنجا بودند کسی فرصت آنکه به این چیزها نگاه کرده و دریابد نداشت. همه پیرامونیان کراسوس یا کشته شدند و یا راهی پیدا کرده به پشته نزد یاران خود گریختند، اشکانیان آهنگ پشته کرده و چنین پیغام دادند، کراسوس بسزایی که سزاوارش بود رسید. کنون شما اگر پایین آمده خود را بسپارید آسوده به خانه‌های خود بر می‌گردید، رومیان برخی پایین آمده خود را به دست دشمن سپردند، برخی شبانه از این سو و آن سو به در رفتند. ولی کمتر یکی از اینان به خانه‌های خود رسیدند. و دیگران را تازیان در بیابان شکار کرده بکشتند.

گفته‌اند روی هم رفته بیست هزار مرد کشته شده ده هزار هم دستگیر افتاد.

سورنا سر کراسوس و دست او را به ارمنستان نزد پادشاه هورودیس فرستاد و این سر هنگامی به ارمنستان رسید که هورودیس با آرتاوازد پادشاه ارمنستان آشتی کرده خواهر او را برای پسر خود به زنی گرفته و جشن عروسی برپا ساخته بودند.[۲]


  1. Pomaxathres
  2. این بخش از نوشته‌های پلوتارخ کوتاه کرده شده.