خواهش را نپذیرفته بود پشیمان گردید و با آنتیوخوس به سیصد تالنت قرار داده دست از محاصره بازداشت و دستورهایی برای کارهای سوریا داده به آتن بازگشت و یونتیدیوس پاداشی را که سزاوار بود داده او را به روم بازفرستاد تا در آنجا احترامی را که شایسته کارهای او بود دریابد.
ونتیدیوس در آن روز یگانه مردی بود که بر اشکانیان فیروزی یافته بود.
نژاد او شناخته نبود ولی در سایه پیوستگی با آنتونیوس پیشرفت کرده بدانسان فرصت به دست آورده که گوهر خود را نشان دهد و کارهای بزرگی را به انجام رساند.
این هنرنمایی او اندیشه مردم را درباره انتونیوس و قیصر تغییر داده همگی دانستند که نیکبختی آنان بیشتر از رهگذر داشتن یاوران تواناست نه از رهگذر کاردانی خودشان، زیرا سوسیوس[۱] نیز پیشرفتهای فراوانی کرد. کانیدیوس[۲] که آنتونیوس او را در ارمنستان گزارده بود فیروزیهای بسیار یافته ارمنیان را بشکست. نیز پادشاهان البانیا و ایبریا را شکسته فیروزانه در قفقاز پیش رفت و بدینسان نام آنتونیوس در میان مردمان آنجا شهرت فراوان یافت.
لیکن در این میان خبرهای ناخوشی از رهگذر قیصر رسیده آنتونیوس بار دیگر از او بددل شد و با سیصد کشتی آهنگ ایتالیا کرد. و چون از بندر برندسیوم او را راه ندادند روانه بندر تارنتوم[۳] گردید.
زن او اوکتاویا که از یونان همراهش آمده بود اجازه گرفت که به دیدار برادر بشتابد و او این زمان گذشته از دختر دومی که برای شوهر خود زاییده بود بچهای آبستن بود و چون در راه که روانه بود به قیصر برخورد که دو دوست خود آگریپا[۴] و مایکناس[۵] را همراه داشت اوکتاویا آن دو تن را کنار کشیده با دیدههای پراشک و با شیون با آنان به گفتگو درآمده چنین گفت:
من نیکبختترین زن در جهان بودم و کنون میروم که بدبختترین زن گردم.
تاکنون هر کسی مرا به آن چشم میدید که زن و خواهر دو فرمانروای بزرگ روم میباشم. ولی اکنون اگر فتنهانگیزیها پیشرفت کند و جنگ برپاشود بههرحال من آسیب خواهم دید. زیرا هر یکی از دوسوی که فیروزمند درآید من باخته خواهم بود.