برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۴۶۳

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

بزرگی را زیر فرمان داشت نزد آنتونیوس آمده از او خواستار گردید که دسته‌ای از پیادگان دنباله لشکر و دسته‌ای از سوارگان جلو لشکر را برگزیده به او بسپارند که به دستیاری آنان کار ارجداری را انجام دهد و چون آنتونیوس خواهش او را پذیرفت با آن سپاه بر دشمن تاخته و چون آنان را دور راند دوباره بازپس نگشته (بدانسان که دیگران می‌کردند) بلکه در میدان ایستاده همچنان به جنگ و نبرد پرداخت و دلیریها از خود می‌نمود.

سرکردگان که در دنباله لشکر بودند چون از دور او را می‌دیدند که همچنان پیش رفته از توده لشکر بسیار دور می‌افتد کسی نزد وی فرستاده یادآوری کردند که بازگردد ولی او توجهی به این یادآوری نکرد.

گفته‌اند که تیتیوس[۱] دفتردار به درفشها چسبیده آنان را برگردانید و به گالوس بد گفت و نکوهش کرد که به خیره آن همه دلاوران را به کشتن می‌دهد.

گالوس پاسخ او را به دشنام داده به سپاهیان فرمان ایستادگی داد. تیتیوس برآشفته و سپاهیان را برداشته و بازگشت. ولی گالوس به دشمن هجوم برد و چون دسته‌هایی از پشت سر او آمدند به محاصره افتاد و کس فرستاده یاری خواست. ولی سرکردگان دسته‌های پیاده که یکی از ایشان گانیدیوس[۲] دوست خاص آنتونیوس بود سهو بزرگی کردند.

بدین‌سان که به جای حمله یک‌بارگی دسته کوچکی از سپاه را فرستادند و چون آنان شکست یافته بازگشتند دسته کوچک دیگری را فرستادند و همچنین که نزدیک بود سامان همه لشکر به هم بخورد که خود آنتونیوس از پیشروی لشکر چگونگی را دریافته بالگیون سوم به یاری شتافت و از میان گریختگان گذشته با دشمن روبرو گردید و جلو آنان را بازداشت.

در این گیرودار سه هزار تن کشته شده و پنج هزار تن زخمی به لشکرگاه آورده شد و یکی از زخمیان همان گالوس بود که چهار تیر به تنش رسیده بود و با همان زخمها درگذشت.

آنتونیوس از چادری به چادر دیگر رفته حال زخمیان را می‌پرسید و از حال زار آنان متأثر گردیده اشک می‌ریخت. ولی سپاهیان با چهره‌های باز دست او را گرفته خرسندی می‌نمودند و از او خواستار می‌شدند که به چادر خود بازگردد و او را سردار و امپراطور خود نامیده می‌گفتند.

اگر شما تندرست باشید ما آسوده و تندرست هستیم. یک کلمه می‌توان گفت که تاریخ هرگز چنین سرداری را بر سر چنان لشکری نشان نداده.


  1. Titius
  2. Ganidius