همه سپاه اشکانی در آنجا گرد آمده چشم به راه شما دارند. زیرا این دشت به آن کوهها خواهد رسید و اشکانیان امیدوارند که شما فریب نویدهای ایشان را خورده راه دشت را پیش خواهید گرفت. این راست است که شما در کوهستان آب نیافته و از ناهمواری راه سخت فرسوده خواهید گردید. لیکن بدانید که اگر راه دشت را پیش گیرید بیشک سرگذشت کراسوس خواهد بود.
این را گفته بیدرنگ بازگشت آنتونیوس از سخن او به ترس افتاده دوستان خود را بخواند تا رأیی بزنند و آن مرد ماردی را هم پیش خود بخواند.
ماردی به همان اندیشه بود که مثرادات و چنین گفت که در دشت چه دشمن در جلو باشد و چه نباشد چون راهها درست پیدا نیست به آسانی میتوان راه را گم کرد و این خود علت مهم دیگری است که باید از آن راه روی برتافت.
اما کوه اگرچه ناهموار است و آب در آنجا یافت نمیشود. ولی شما یک روز بیشتر در آن راه نخواهید بود.
از این سخنان انتونیوس اندیشه خود را تغییر داده راه کوه را پیش گرفت و به سپاهیان دستور داد که هر کسی آب یکروزه راه خود را همراه بردارد. و چون بسیاری از ایشان ظرف همراه نداشتند خودهای خود را پرآب میساختند. از آن سوی خبر به اشکانیان رسیده برخلاف رسم خود همان شبانه از دنبال رومیان افتادند و هنگام بالا آمدن آفتاب بود که بر دنباله سپاه حمله آوردند.
این سپاهیان که در یک شب پنج میل راه آمده و سخت فرسوده شده و از بیخوابی سخت درمانده بودند بااینحال ناگهان دشمن را در پشت سر خود دریافتند و این بود که به یکباره دلهای خود را باختند.
ویژه از این جهت که سامان خود را به هم زده و آماده جنگ نبودند و چون ناگزیر به جنگ ایستادند، از تلاشی که به کار میبردند تشنگی بیشتر میگردید و بیشتر آزار میکشیدند.
دستههای پیشین سپاه به رودی رسیدند که آب سرد و صافی داشت. ولی آبمعدنی و تلخی بود که چون سپاهیان از آن خوردند بیدرنگ رودهها را به درد آورده تشنگی را بیشتر گردانید.
راهنمای ماردی پیش از آن این رود تلخ را خبر داده بود ولی سپاهیان خودداری نکردند و کسانی را که جلوگیری از ایشان مینمودند پس زده خود را به آب میرسانیدند.