از فرزندان آنتونیوس آنتولوس[۱] که زاییده از فلویا بود پرستارش تئودوروس[۲] خیانت ورزیده او را به کشتن داد و چون سپاهیان سر او را میبریدند تئودروس طمع در یک گوهری که آنتولوس به رخت خود نزدیک گردن میزد کرده فرصت جسته آن را دزدید و سپس که از او پرسیدند انکار نمود ولی تهمت ثابت گردیده او را به دار آویختند.
اما فرزندان کلئوپترا آنان را همراه پرستاران خود نگه داشته و از هیچگونه نوازش دریغ نمیساختند.
گیسریون (قیصریون) که او را پسر قیصر دیکتاتور میشمردند مادرش پولی به او داده از راه ایثیوپیا روانه هندوستان گردانید. ولی پرستار او که در نامردی همپایه ثئودوروس بود او را فریب داد که قیصر به تو پادشاهی خواهد داد و او را از راه بازگردانید.
قیصر از آریوس رأی خواست که درباره او چه کند. ارییوس در پاسخ این جمله را گفت:
«قیصر بیش از این شایسته نیست»
این بود که چون کلئوپترا مرد این را هم کشتند.
بسیاری از پادشاهان و سرکردگان بزرگ درباره جنازه انتونیوس از قیصر خواهش کردند از حق خاکسپاری بیبهره نباشد. ولی قیصر نخواست آن را از دست کلئوپترا در آورد و به خود او اجازه داد که به هر نحوی که میخواهد او را به خاک بسپارد.
کلئوپترا هم شکوه شاهانه بزرگی آماده ساخته آن جنازه را از میان برداشت.
در این هنگام بود که از فشار غم و از بس که بر سینه خود کوفته و آن را زخمی ساخته بود دچار تب سختی گردید و از آن پیشامد خرسند گردیده خواست آن را بهانه گرفته از خوردن و نوشیدن خودداری نماید تا بدینسان مرگ او را دریابد.
خود او طبیبی به نام اولومپوس[۳] داشت که این راز را با وی در میان نهاد چنانکه آن طبیب در نگارشهای خود که در زمینه این داستانها نوشته این موضوع را هم یاد میکند.
ولی قیصر قصد او را یافته پیامهایی برایش فرستاد و فرزندان او را دستاویز ساخته بیمها داد.
کلئوپترا از رهگذر فرزندان خود به ترس افتاده راضی شد که هر خوراک یا درمان که بدهد بخورد.