برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۶۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

پادشاه را این بسیار پسند افتاد و گفت هر اندازه مهلت که می‌خواهی بگو.

ثمیستوکلیس یک سال گفت و در این مدت زبان ایران را یاد گرفت که بی‌آنکه ترجمانی نیازمند باشد با پادشاه گفتگوهایی کرد. نخست چنین پنداشته می‌شد که آن گفتگو جز در زمینه کارهای یونان نبوده، ولی چون پیاپی آن تغییرهایی در دربار پدید آمد و بسیاری از نزدیکان پادشاه بر کنار کرده شدند، از اینجا دانسته شد که گفتگو در زمینه اینان نیز بوده است. از این جهت کسانی رشک بر وی برده دشمنی دریغ نمی‌داشتند. آن نوازشهایی که درباره این کرده می‌شد. کس دیگری از بیگانگان آن را ندیده بود. چنانکه پادشاه در خوشگذرانی‌های خود نیز او را همراه می‌ساخت و چه در اندرون چه در بیرون همیشه او را از نزد خود داشت و رازهای خویش را از او پوشیده نمی‌داشت تا آنجا که به وی اجازه داد که مادر شاه را دیدار کرده با وی گفتگو نماید. همچنین اجازه داد که از درسهای مجوسیان یاد بگیرد.

و چون به دستیاری دماراطوس[۱] از او پرسیده شد که چه خواهشی از پادشاه دارد تا بی‌درنگ به او داده شود او پاسخ داده گفت: این خواهش را دارم که تاج شاهانه بر سرم گزارند و با آن تاج با شکوه و دبدبه رسمی به شهر ساردیس درآیم. مثرپااوستس[۲] که پسر عموی پادشاه بود دست به سر او زده گفت: ولی این سر مغزی را که سزاوار تاج پادشاهی باشد ندارد خود پادشاه نیز برآشفته او را دور راند و بر آن سر شد که دیگر نوازشی به او نکند و نزد خود راه ندهد. ولی ثمیستوکلیس بار دیگر او را بر سر مهر آورد و بخشایشی از او یافت. چنین گفته‌اند که در زمانهای دیرتر هم هر زمان که یک گفتگوی مهمی میانه ایرانیان با یونان پیش می‌آمد و می‌خواستند کسی را از یونانیان به دربار ایران بخوانند و به کار وادارند برای تشویق او چنین وعده می‌دادند که او را بدانسان گرانمایه بدارند که ثمیستوکلیس را داشته بودند. نیز گفته‌اند که خود ثمیستوکلیس چون شکوه و فیروزبختی خود را می‌دید که همیشه کسانی در پیرامون او بودند و میز او همواره آراسته می‌بود در چنین هنگام روی به فرزندان خود کرده می‌گفت: «فرزندان! اگر ما آن گزندها را نمی‌دیدیم پاک تباه می‌شدیم!» بسیاری از نویسندگان گفته‌اند که سه شهر را به او بخشیده بودند: ماگنیسیا[۳] مئوس[۴] لامپساکوس[۵] که نان و گوشت و


  1. Demaratus داستان او در جای دیگر خواهد آمد.
  2. Mithropaustes
  3. Magnesia
  4. Myus
  5. Lampsacus هر سه از شهرهای آسیای کوچک می‌باشند.