چون کار و سرگرمی برای خود نداشت به تماشای عمارتهای آنها میپرداخت و آرایشهایی که کرده بودند میدید و هدیههایی که به خدایان آورده شده بود رسیدگی مینمود.
از جمله در پرستشگاه مادر خدایان در آنجا تندیس کوچکی از برنج از یک دوشیزه به بلندی دو ذراع دریافت که به نام «آبکش» مینامیدند. این تندیس را خود او زمانی که در آتن ناظر آبها بود از رهگذر پولهایی که به عنوان جریمه از کسانی که آب توده انبوه را برای خوردن و گساردن خود میبردند میگرفت ساخته بود.
از این جهت از دیدن او در این هنگام سخت دلگیر گردید و از آن سوی چون میخواست اندازه ارج و شکوه خود را که نزد ایرانیان پیدا کرده بود به چشم یونانیان بکشد از اینجا با حکمران ساردیس به گفتگو برخاست که آن تندیس دوباره به آتن پس فرستاده شود. ولی حکمران از این کار او سخت برآشفته چنین گفت: که این سخن او را برای آگاهی پادشاه خواهد نوشت.
ثمیستوکلیس را ترس فراگرفته ناگزیر شد هدیههایی برای زنان و برگزیدگان حکمران بفرستد و از این راه خشم او را فرونشاند و از آن پس همیشه با احتیاط رفتار کرده سخت میپایید که رشک و خشم ایرانیان را به هیجان نیاورد.
ثئوپومپوس مینویسد: از این پس دیگر به گردش هم نپرداخته در خانهی خود در ماگنسیا به تنآسایی و گوشهنشینی پرداخت و زمان درازی در آنجا آسوده میزیست که هدیهها از هر کسی به او رسیده نوازشها از مردم به همراه او میگردید.
به ویژه از بزرگان ایران که هیچگونه نوازش از او دریغ نمیداشتند. در این هنگام پادشاه نیز در آسیای درونی گرفتاریها پیدا کرده و هرگز به یونانیان نمیپرداخت تا از او هم چشم کوشش و تلاشی داشته باشند.
ولی چون مصر به شورش برخاست و یونانیان به همراهی آنان برخاسته کشتیهای آتن در سراسر دریا تا قبرس و کیلیکیا به گردش پرداختند و کیمون خود را خداوند دریاها میشناخت پادشاه توجه خود را به این سوی گردانیده خواست نخست جلو یونانیان را بگیرد تا بزرگتر و نیرومندتر از آن نگردند و از این جهت لشکرها بر سر آنان میفرستاد و سرکردگان روانه میساخت.
در این هنگام بود که فرستادگانی نزد ثمیستوکلیس فرستاده وعدههای او را یادآوری نمود