برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۷۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

به ویژه ثمیستوکلیس که از رشک و کینه یک رشته خبرهایی پراکنده می‌ساخت بدین عنوان که آریستیدیس در بیرون به داوری میان مردم پرداخته و بدین‌سان محکمه را از کار انداخته و همانا مقصود این است که بدین‌سان خود را فرمانروای مردم گرداند و بی‌آنکه دربار و پاسبانی داشته باشد پادشاهی کند و چون پس از فیروزی که یونانیان، به تازگی یافته بودند مردم بر دلیری و گردن‌فرازی افزوده از اینجا هیچ‌کس را با شهرت بی‌اندازه برنمی‌تافتند. این نیز علت دیگر کار بود که از دور و نزدیک در شهر گرد آمده به آیین اوستراکیسم، آریستیدیس را از شهر بیرون راندند و راستی این است که رشکهایی بر آریستیدیس در دلهای خود داشتند و نام آن را ترس از بیدارگری گزاردند. زیرا اوستراکیسم تنها برای گوشمال کسان نبود، بلکه منظور بیشتر از آن این بود که چون کسی شهرت بی‌اندازه یافته زور و نیرویش روز افزون می‌گردید او را از میان بردارند.

به عبارت دیگر این راهی بود که کسانی رشکهای خود را به کار برده و دل از آن تهی گردانند، تا زیان آن رشکها از ده سال بیرون راندن یک کسی بیشتر نباشد.

این اصل مقصود از آیین اوستراکیسم بود، لیکن سپس این آیین را درباره هر فرمانروایی نیز به کار می‌بردند تا از گزند و آزار او آسوده شوند و آخرین کسی را که بدین آیین از شهر بیرون راندند هوپر بولوس[۱] بود.

علت بیرون راندن این هوپر بولوس هم آنکه آلکبیادیس[۲] و نیکیاس[۳] که دو تن مرد نیرومند و کارکن در شهر بودند هر یکی دسته دیگری داشت. مردم در تهیه آن بودند که به دستیاری آیین اوستراکیسم یکی از اینان را بیرون برانند و درست روشن نبود که کدام یک از آن دو بیرون رانده خواهد شد.

این بود آنان دست یکی کرده و دسته‌های خود را به روی یکدیگر ریختند و هوپر بولوس را از شهر بیرون راندند

از اینجا مردم سخت دلگیر گردیده و از آیین اوستراکیسم بیزار شدند و آن را برانداختند.

اما دستور به کار بستن آن کار خلاصه‌اش اینکه هر کسی یک تکه سنگی یا سفالی که به یونانی


  1. Hyperbolus
  2. سرگذشت او خواهد آمد.
  3. Nicias یکی از سرداران معروف آتن