ایرانیان باشند. چرا که آنان جنگ ایرانیان را دیده شیوه کارزار آنان را شناختهاند و از این جهت بهتر میتوانند با آنان نبرد نمایند و بر آنان دلیر خواهند بود ولی دست چپ را به او واگزارند که در برابر یونانیان همدست ایران باشد.
سرکردگان آتن این پیشنهاد را از پااوسانیاس از راه زورگویی دانستند و خواری خود پنداشتند که در جایی که دیگر دستههای لشکر هر کدام به جای خود بازمانده تنها اینان از جایی جایی کشیده شوند که تو گویی غلامان یا اسیرانی هستند و باید زبون خواهش و فرمان دیگران باشند و آنان را به برابر نیرومندترین دستههای دشمن گسیل دارند.
ولی آریستیدیس میگفت هر دوسوی در اشتباه هستید. زیرا مگر اندکی پیش از این نبود که شما آتنیان بر سر دست چپ با تیگیاتیان نبرد مینمودید و میخواستید جایگاه سختتر به شما داده شود؟
بااینحال کنون که لاکیدومنیان دست راست را به شما واگذار مینمایند وجود شما را پیشوایان جنگ برمیگزینند، دیگر چرا ناخرسند باشید و از این برتری که به شما میدهند شادمانی نکنید؟ و آنگاه این خود پیشامد نیکی است که شما با همخاکان خود جنگ نکرده به جای آنها با آسیاییان که دشمنان طبیعی شما هستند جنگ نمایید.
پس از این سخن آتنیان به چابکی جای خود را با لاکیدومنیان عوض کردند و در میان این تغییر جا به گفتگو پرداخته چنین میگفتند:
مگر این دشمنان دلهاشان بزرگتر یا ابزارهاشان کارگرتر از آنست که در جنگ ماراتون بودند؟
مگر جز این است که همان رختهای زردوز و زیبا و در درون آنها مردان زنکردار ترسوست؟
از این سوی ما نیز همان ابزارها و تنها را که داشتیم داریم جز آنکه در سایه فیروزیها که یافتهایم اکنون دلیرتر گردیدهایم.
ما همچون دیگران تنها به نام دفاع از کشور جنگ نمیکنیم بلکه پاس یادگارهای فیروزی را که در سالامین و ماراتون برپاشده نیز میداریم و میخواهیم دانسته شود که آن نشانها را نه ملتیادیس برانگیخته و نه پیشامد بخت بلکه دلیریهای آتنیان برانگیخته است.
این گفتگوها را کرده و به چابکی جای خود را عوض میکردند. از آن سوی کسانی از مردم ثبیس این تغییر را در سپاه یونان دریافته به ماردونیوس خبر دادند و او یا از آنکه