بدینسان آشتی و آرامش روی داده هشتاد تا لنت کنار گزاردند به این قصد که مردم پلاتایا با آن پول پرستشگاهی بسازند و آن را از آن میتروا گردانند و پیکرهها در آن بنگارند و این پرستشگاه همان است که تا امروز شکوه خود را نگاهداشته است.
لیکن لاکیدومنیان و آتنیان نیز هر کدام یادگار جنگی جداگانه برای خود برگماردند.
سپس از خدایان شور خواستند که آیا قربانیها بکنند؟ چنین پاسخ یافتند که یک محرابی به نام آزادی برای زئوس بسازند. ولی هیچگاه قربانی نکنند تا هنگامی که همۀ آتشهایی را در یونان که ایرانیان آلوده و ناپاک گردانیدهاند خاموش سازند و یک آتش پاکیزه و ناآلوده از در محراب عمومی دلفی روشن گردانند.
قاضیان یونان این را عنوان ساخته مردم را ناگزیر میگردانیدند که هر چه آتش دارند بیرون کنند و ایوخیداس[۱] از مردم پلاتای به عهده گرفت به شتابی که میتواند بود آتش از محراب خدا بیاورد و این بود که به دلفی شتافته و نخست آب به روی خود پاشیده و خود را پاک ساخت و تاجی از شاخه بر سر گزارده و آتش از محراب گرفته رو به سوی پلاتای نهاد و هنوز آفتاب فرونرفته به آنجا رسید که در یک روز یکصد و بیست و پنج میل راه رفته بود و این بود که همینکه بازرسید و به همشهریان خود درود گفت و آتش را به ایشان سپرد خود او افتاده بدرود زندگانی گفت.
مردم پلاتای از او قدرشناسی کرده مرده او را در پرستشگاه دیاناایوکلیا[۲] به خاک سپردند و روی گور او چنین عبارتی را نوشتند:
ایوخیداس در یک روز تا دلفی شتافته و از آنجا برگشت.
کسانی میپندارند که ایوکلیا همان دیانا است و او را به همین نام میخوانند. ولی برخی میگویند او دختر هرکولس بود از شکم مورتو[۳] و چون دوشیزه از جهان رفت از این جهت مردم بیوتیا و لوکریا[۴] او را میپرستند و تندیسه او را در بازارهای خود دارند که هر زن یا مرد که میخواهد عروسی کند پیش از آن قربانیها برای این میگذارد.[۵]
همچنین در یک شورای عامی که از یونانیان دعوت کرده بودند در آنجا آریستیدیس