برگه:Jalal al ahmad - khdmat va khyanat v1.pdf/۲۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

روشنفکر چیست؟ کیست؟
۱۹
 

حدود آن در معنی و در عالم خارج. و غرض این دفتر یافتن حدود تعریف این اسم و این کلمه است از طرفی – و یافتن مشخصات مسمای این اسم. یعنی که طرحی ریختن از گذشتهٔ «روشنفکر» و پیشنهادی برای آینده‌اش . اینکه از کجا می‌آید و چرا می‌آید و به کجا رسیده و به کجا می‌رود یا باید برود. چون روشن است که اگر از اول به‌جای «انتلکتوئل» هوشمند را گذاشته بودیم یا فرزانه را یا دیگر تعبیرهای نیمه معادل را که بر شمردم – کار آسانتر بود. گرچه مفهوم گنگ می‌ماند. چراکه هدایت خاص به «رهبری» در آن پوشیده می‌ماند. اما در معنی اسم و وظائف مسما گنگی پیش نمی‌آمد. و آنوقت هر کارگری – هر موسیقی‌دانی – هر آخوندی – هر معلمی – هر دلالی – یا هر وزیری می‌توانست هوشمند یا زیرک یا فرزانه یا برگزیده باشد یا نباشد. با این یکی کمتر از آن یکی لایق چنین اطلاقی باشد. اما حالا که «روشنفکر» را داریم آیا می‌توان هیچ وزیری را «روشنفکر » ندانست؟ یا ممکن است هر بقال و عطاری را روشنفکر دانست؟ یا اصلاً روشنفکری در حوزهٔ موسیقی و نقاشی هم مطرح هست یا می‌تواند باشد؟ در حوزهٔ معماری و دیگر هنرهای غیر کلامی چطور؟ می‌بینید که روشنفکری گویا فقط در حوزه‌هائی مطرح است که با «کلام» سروکار داریم و با هدایت خاصی که «گفته» و «نوشته» دارد. به این طریق گمان می‌کنم در همین قدمهای اول به یکی دو نکته رسیده باشیم.

وقتی می‌گوئیم «روشنفکر» از نظر دستور زبان فارسی صفتی مرکب بکار برده‌ایم مثل «سفیدرو» یا «سیاه دل». یعنی کسی که دلش سیاه است یا رویش سفید. پس روشنفکر نیز یعنی کسی که فکرش روشن