توس از چهرههای ستایششده در اوستا و متون پهلوی است. در آبان یشت ستایش شده[۱] و در بندهش در شمار جاویدانان و بیمرگان آمده است.[۲] در شاهنامه، توس هرچند یکی از یاران کیخسرو است که همراه با وی، زنده از گیتی در میگذرد و به مینو میرود، اما غالباً مردی بیخرد و دیوانه معرفی شدهاست.[۳] پسر دیگر نوذر گستهم است که او نیز مانند توس از رسیدن به تاجوتخت محروم میشود؛ او در اوستا ویستهورو انگاشته شدهاست[۴] در شاهنامه از تیرهشدن فرّ در مورد این دو سخن رفته است.
و اگر داری توس و گستهم فر | سپاه است و گردان بسیار مر | |||||
نزیبد برایشان همی تاج تخت | بباید یکی شاه بیدار نخست | |||||
که باشد بدو فرّهْ ایزدی | بتابد زدهیم او بخردی | |||||
ز تخم فریدون بجستند چند | یکی شاه زیبایی تخت بلند | |||||
ندیدند جزء پور طهماسب، زو | که زورکیان داشت و فرهنگ گو[۵] |
بزرگان ادعای فرزندان نوذر، توس و گستهم را با آنکه دارای فرّ شاهی بودند رد میکنند و زو طهماسب که نسبش به فریدون میرسد را به شاهی میرسانند و زال در جمع آزادگان دلایل مربوط به رد ادعای توس و گستهم و نیز معیارهای انتخاب شاه نو را شرح میدهد وتأکید میکند اگر چه توس و گستهم فرّ دارند ولی تاجوتخت به ایشان نمیرسد زیرا که فرّ آنان ایزدی نیست، تخت شاهی سزاوار دارندهٔ فرّ ایزدی است.[۶] آنان با یکدیگر همداستان شدند کسی را که شایستهٔ این مهم باشد برگزیند و زو طهماسب را که زور