قیامهای دیگری نیز در عصر عباسیان خصوصاً در عصر اول عباسی (۲۳۲-۱۳۲هـ) به وقوع پیوست که بسیاری از آنها منتسب به زیدیه هستند، اما در این انتساب باید به دیدهٔ شک نگریست. آنچه مسلم است ایده و اندیشهٔ زیدیه، موجب انگیزش بزرگ و پایداری در رویارویی با خلفا و دستگاه حاکمه توسط مخالفان گردیده بود که شاید گروههایی که چندان به زیدیه معتقد نبودند نیز در لوای این مکتب به جنبش و شورش میپرداختند. علاوه بر جدول فوق، میتوان از این جنبشها نام برد: محمد بن جعفر بن یحیی بن حسن در تاهرت، محمد بن اسماعیل بن ابراهیم در زمان مأمون در کوفه، ابراهیم بن موسی بن جعفر در دورهٔ مأمون در یمن که جعفر پسر او نیز قیامی دیگر بر پا کرد، محمد بن قاسم بن علی بن عمر معروف به صوفی در طالقان، حسین بن افطس در حجاز، حسین بن احمد کوکبی و همچنین یحیی بن عمر بن یحیی بن زید در زمان مستعین عباسی.[۱] میراث زیدیه را در کوتاهمدت شاید بتوان همین قیامهای سلسلهوار دانست که خواب آرام را بر حکام عباسی حرام کرده و علاوه بر نتایج مستقیم خود، زمینه را برای دیگر قیامها و شورشهای غیرزیدی و حتی غیراسلامی فراهم کردهبود. اما در بلندمدت، تشکیل دولتهایی که عمدتاً از نظر گسترهٔ جغرافیایی بسیار محدود بودند، از نتایج سیاسی اقدامات زیدیه بود. در طبرستان و مغرب اقصی، طول عمر این دولتها قابل ملاحظه بود اما در یمن، هرچند محدودهٔ چندان وسیعی در اختیار زیدیان نبود، اما تا حدود ده سده این دولت پایدار بود.
نتیجه:
فرقهٔ زیدیه که در پی شهادت زید بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب (ع) و پس از آن شهادت یحیی بن زید در جوزجان خراسان به تدریج هویت خود را به دست آورد، با بر
- ↑ همان، ص ۶۸ و ۷۵.