س- سؤال دیگر من این است که شما روی چه شاخصهائی این معاونین خودتان را انتخاب کردید؟
ج- روی محبوبیتشان در بین فرهنگیان و سابقهی کار آنها. نظر حزبی و جبههای در این انتخابات نداشتم، بازرگان هم در آن زمان جزء جبههی ملی نبود. اداره فرهنگ در آن زمان مشکل بود از این جهت که تودهایها از طرفی به آشوبگری و تحریک و اعتصاب در مدارس دامن میزدند و از طرف دیگر از جهت بودجه در مضیقهی سختی بودیم و با قطع شدن درآمد نفت نمیتوانستیم بر بودجه وزارت فرهنگ افزایش متناسبی بدهیم و حال اینکه هر سال چندین هزار کلاس جدید لازم بود تشکیل بشود و هر سال میلیونها تومان برای فقط تأسیسات جدید لازم بود و ما ناچار بودیم با صرفهجوئیها، کار وزارت فرهنگ را براه بیندازیم و صرفهجویی هم بالطبع موجب نارضایی و بهانهگیری و اعتراضات از ناحیه مخالفین دکتر مصدق میشد. از طرف دیگر هم موضوع اوقاف بود که درباره آن عدهای نظر داشتند حالا که حکومت ملی تشکیل شده، ادارهی موقوفات باید تحت نظر آقایان روحانیون باشد و آیتالله کاشانی علاقه داشت که از محل وجوه اوقاف مصارفی مطابق دستور او به عمل بیاید و حتی در اینباره چندین نامه بمن نوشت و علناً خواسته بود که به اشخاص معینی وجوهاتی از محل اوقاف بدهیم و من ناگزیر بودم که این مطالب را قبول نکنم، برای اینکه اوقاف قانونی داشت و مصارف وجوه موقوفات معلوم بود. موقوفه اگر معلومالمصرف بود، درآمد آن بایستی به همان مصرف برسد و اگر متعذرالمصرف بود، برای متعذرالمصرف قانون مصارفی را معین کرده بود که ما خارج از آن موارد نمیتوانستیم مثلاً به یک روحانی و یا شخص دیگری از وجوه اوقافی پول بدهیم. حالا که صحبتش پیش آمد، به عنوان مثال بگویم ایشان به من نامهای نوشتند که مبلغ پنجهزار تومان که برای آن زمان پول نسبتاً قابل توجهی بود به پدر شمسالدین قناتآبادی بدهم. و من ناچار بودم فرمایش ایشان را که به سود او هم نبود، رد بکنم. ولی مدیرکل اوقاف را از یکی از هواداران ایشان انتخاب کردم که او هم جوان درستی بود و درست عمل میکرده است.
س- چه کسی بود آقای دکتر؟