و علاوه بر این، در مجلس لازم است که ما نیروی قویتری داشته باشیم. اجازه بدهید که از کار وزارت فرهنگ کنارهگیری و در انتخابات کرمانشاه شرکت بکنم، شاید از این لحاظ بتوانم خدمت مفیدتر و بهتری انجام بدهم که این را آن روز توضیح دادم و ایشان هم باید آن شرایط قبول کردند و آقای دکتر محمود حسابی وزیر فرهنگ شدند.
بنده به کرمانشاه که رفتم اواخر پاییز بود و تقریباً تمام مدت زمستان جریان آن انتخابات طول کشید. متأسفانه استانداری که ما در آنجا داشتیم، با اینکه از وابستگان آقای صالح بود و خودش را منسوب به ما میدانست، ولی در واقع، برای مخالفین ما کار میکرد. این استاندار آقای تیمسار شیبانی بود. او فوقالعاده در امر انتخابات کارشکنی و مداخله کرد. من به آقای دکتر مصدق تلگراف کردم و به ایشان اطلاع دادم، به اللهیار صالح که وزیر کشور بود، خبر دادم و بالاخره با مقاومتهائی که کردیم و جنبش عمومی مردم کرمانشاه که بیش از سیهزار نفر به استقبال بنده آمده بودند در آن انتخابات که فوقالعاده آزاد و همگانی بود هر چهار نفر نماینده استان کرمانشاه از جبهه ملی انتخاب شدند و تمام نمایندگان دورههای گذشته که در انتخابات شرکت کرده بودند، شکست خوردند و بنده توانستم با یک پیروزی نمایان در روز عید نوروز به تهران برگردم و به زیارت دکتر مصدق بروم.
س- آقای دکتر، اسم کوچک تیمسار شیبانی چه بود؟ یادتان میآید؟
ج- کاظم شیبانی بود.
بله. اوایل سال ۱۳۳۱ بود که انتخابات دورهی هفدهم هنوز در بعضی از شهرستانها جریان داشت. در سال ۱۳۳۰ و در اوایل سال ۱۳۳۱ بیش از هشتاد نفر نماینده انتخاب شده بودند که از جمله تمام ۱۲ نفر نمایندگان تهران از جبهه ملی انتخاب شدند و در رأس آنها حسین مکی بود، ولی چون دربار و ارتش به حکم دربار مداخله میکردند و جمعی از نمایندگان غیرواقعی مردم به تحمیل همین فرمانداران و مأمورین ارتش و شهربانی با دستورهای مستقیم و غیرمستقیم که از عناصر درباری صادر میشد، انتخاب شده بودند و دربار کوشش داشت که به همان ترتیب در انتخاب بقیه نمایندگان مداخله کند و محرک آن در این امر